لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه:
فهرست
عنوان صفحه
مقدمه ……………………………………………………………..………….1
جامعه شناسی فرهنگی …….………………………………………….3
ارتباط فرهنگ و جامعه شناسی ……………………..………….……4
پژوهشهای جامعه شناسی فرهنگی ……….…………………………..6
منابع ……………….………..……………..………………………………11
3
مقدمه
از یک دیدگاه، هر جامعه انسانی نیازمند چهار گونه فعالیت (یا چهار خرده نظام کنش) برای رفع حوائج خویش است: کنش های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. برای سامان بخشی به هر یک از این مجموعه فعالیت ها، نهادها و ساز و کارهایی پدید آمده اند که هر یک بخشی از نیازمندی های جامعه را برطرف می کند، و همه با هم انسجام و تعادل را برقرار می سازند. این خرده نظام ها، گرچه از یکدیگر متفاوت اند، باید همخوانی و تجانس داشته باشند و گرنه عمل و کارکرد یکی با دیگری منافات پیدا کرده و یکپارچگی نظام اجتماعی را بر هم می زند. پس اصل تعادل و یکپارچگی نظام، مستلزم همخوانی و تجانس اجزا با یکدیگر و با کل نظام و محیط کار است.
در این دیدگاه، خرده نظام فرهنگی در بالاترین جایگاه قرار دارد، به این معنا که سایر نظام ها، الگوهای رفتاری و هنجاری خود را از او می گیرند و نظم و ترتیب خود را بر اساس اطلاعات صادرشده از سوی او تنظیم می کنند. بنابراین خرده نظام فرهنگی، حساس ترین بخش جامعه است به نحوی که ایجاد اختلال در آن موجب اختلال در دیگر نظام ها و نابسامانی کل جامعه می شود. عدم همخوانی هنجارها و ارزش های رسمی و هنجارها و ارزش های واقعی، یکی از عوامل اختلال در نظام فرهنگی ست. هر یک از خرده نظام ها، قلمرو وظایف معین و کارکرد مشخصی دارند.
هرگاه یکی از آنها قلمرو خود را بسط دهد، بر دیگران مسلط شود و فضا را یرای دیگران تنگ کند، جامعه دستخوش عدم تعادل و بی ثباتی می گردد. به نظر «پارسونز» ، در جوامع سنتی، خرده نظام سیاسی و در جوامع مدرن، خرده نظام اقتصادی بر جامعه مسلط اند. خرده نظام سیاسی به دلیل بهره مندی از ابزار قدرت، بیش از دیگران مشتاق بسط قلمرو خویش است. در جوامع مدرن اما به دلیل گسترش ساز و کارهای نظارت و پراکنده بودن قدرت و نیز به دلیل توسعه و قدرتمندی ساختارهای اقتصادی، نظام اقتصادی بر سایر اجزا مسلط گشته و حیطه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را از خود متأثر ساخته است.
3
در جوامع مدرن ارزش ها و هنجارها، بیش از آن که در دستان تفکر و خلاقیت فرهیختگان و هنرمندان ساخته شوند، در ظل روابط اقتصادی تعریف می گردند، و روابط انسانی و ارتباطات اجتماعی قبل از هر چیز تأمین کننده الزامات اقتصادی و رفاه مادی اند. اما در اینجا نابسامانی های جوامع مدرن، موضوع سخن نیست. در جوامعی که اقتصاد، قدرتمند نیست و ساز و کارهای نظارت بر قدرت نیز کارایی کافی ندارند، آن اشتیاق برای بسط قلمرو که گفته شد گاه به فعلیت می رسد. قدرت سیاسی گسترش می یابد. هنجارها توسط او تعریف می شود و روابط اجتماعی و سپس ساختارهای سیاسی و اقتصادی بر اساس آن هنجارها شکل می گیرند. در این جا نیز معناسازی از کف متفکران خارج و این بار به چنگ سیاستمداران گرفتار می آید.
فرهنگ به دو شق رسمی و غیررسمی منقسم می شود و دوگانگی شخصیتی، پنهان کاری، ریاکاری و دروغ گویی را نتیجه می دهد. خرده نظام اجتماعی، دو بخش خصوصی و رسمی پیدا می کند و «پارتی بازی» و «باندبازی» نتیجة آن می شود. نظام سیاسی، مشروعیت اش در خطر می افتد و ساختار اقتصادی رونق نمی گیرد، چرا که شبکه های اجتماعی خصوصی مستقل از قدرت، توان برداشتن بارش را ندارند و دخالت قدرت نیز راه به جایی نمی برد
4
…
فرهنگ و جامعه شناسی:
جامعه شناسی چشم اندازی روشن و فوق العاده روشنگر را درباره رفتار انسانی ارائه می کند. یادگیری جامعه شناسی به معنای رها ساختن تبیین های شخصی درباره جهان و نگریستن به تاثیرات اجتماعی است که زندگی ما را شکل می دهد. جامعه شناسی واقعیت تجربه فردی را انکار نمی کند یا دست کم نمی گیرد اما با ایجاد حساسیت نسبت به جهان وسیع تر فعالیت اجتماعی، که همه ما در آن در گیریم، آگاهی ژرف تری از ویژگی های فردی خودمان و دیگران به دست می آوریم. (جامعه شناسی/ انتونی گیدنز ۱۹۸۹). این نکته را می پذیرم که جامعه شناسی می تواند دیدگاهی تقریبا روشن از رفتار انسانی ارائه دهد، اما این کافی نیست. امروزه و در شرایطی که جوامع بشری لحظه به لحظه با بحران های متعدد روبرو می شوند، ما نیاز به دانشی داریم که بتواند دیدگاهی روشن از تعاملی متقابل بین فرد – جامعه و محیط ارائه دهد تا بتوانیم به نتیجه ای متقن و محکم دست یابیم و نتایج حاصل از پژوهش، مشاهدات، مطالعه و جمع بندی نتایج حاصل از تحقیقاتمان دقیق و منطقی باشد و این امر محقق نخواهد شد مگر آن که بر انسان، جامعه و محیط او اشراف کامل داشته باشیم که علم فرهنگ امکان ایجاد چنین وسعت دیدگاهی را برای ما فراهم خواهد آورد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
جنگ نرم و ابزارهای تغییر فرهنگی*
مقدمه
دیر زمانی است که توهم منحصر بودن قدرت به سلاح آتشین، ابطال شده است. اگر افرادی تا اواخر قرن بیستم وجود داشتند که گسترش قدرت نظامی را تنها راه افزایش توان یک کشور قلمداد میکردند، امروز کسی در غلط بودن این نظریه شکی ندارد. رخدادهای چند دهه گذشته اثبات کرده که داشتن تانک مهم نیست؛ مهم این است که چه کسی و با چه درجهای از ایمان، پشت تانک نشسته است. بسیار اهمیت دارد که یک سرباز، تا چه اندازه قانع شده باشد که «دشمن»، واقعاً دشمن است و مستحق نابودی است. این اقناع به وسیله قدرت نرم انجام میگیرد. از طرف دیگر، قدرت نرم موجب میشود که دشمن قبل از اینکه دست به اسلحه ببرد، قدرت دفاع را از دست بدهد و از مقاومت منصرف گردد.
پس به صورت خلاصه، قدرت نرم دو کارکرد اصلی دارد:
1. کارکرد ایجابی: مشروعیتبخشی به نیروی خودی (حق با ما است) و اقناع مردم برای پشتیبانی از صاحب قدرت؛
2. کارکرد سلبی: مشروعیتزدایی از نیروی دشمن(این افراد شایسته نابودی هستند) و سلب مقاومت از آنها.
در جنگ سخت، تصرف «سرزمین» دشمن و «نابودی» نیروهای او هدف است؛ اما در جنگ نرم، هدف، تفوق بر «افکار» و «استخدام» نیروهای دشمن است.
در جنگهای خونین نظامی، نیروهای دشمن کشته و زخمی میشوند تا یک منطقه به اشغال درآید که با عوارض و تبعاتی همراه است؛ مثلاً دولت مهاجم، اشغالگر، منفور و نامشروع تلقی میشود. همچنین تهاجم به یک کشور هزینه بسیاری را به اشغالگر تحمیل میکند و هزینه تداوم اشغال بهمراتب گزافتر از هزینه اشغال است. تجربه جنگ ویتنام نشان میدهد که ممکن است حتی یک ابرقدرت با وجود تلاش و کوشش نتواند سرزمینی را تصرف نماید. هنوز هم جنگ ویتنام لکه ننگی بر دامان آمریکا محسوب میشود و فراموش نشده است. مبارزات مردم فلسطین گواهی زنده است بر اینکه حتی در صورت اشغال یک کشور، نمیتوان صاحب آن کشور شد. صهیونیستها بیش از ۶۰ سال است که مردم فلسطین را سرکوب میکنندریال اما نتوانستهاند آنها را وادار به تسلیم نمایند.
این مثالها نشان میدهد که چرا قدرت سخت بهتنهایی کافی نیست و به چه دلیل توجه به قدرت نرم افزایش یافته است. همچنین تحلیل بر اساس قدرت نرم توضیح میدهد که چرا آمریکا در ظرف ۱۰ سال دوبار به عراق و افغانستان
2
حمله کرد و هر بار نیز پیروز شد؛ اما جرأت حمله به ایران را ندارد و تمام کارشناسان اذعان دارند که حمله به ایران شکست سختی را به دنبال خواهد داشت.
عمده حوزه عملکرد قدرت نرم در فرهنگ است و با ابزارهای فرهنگی کارویژهها را محقق میسازد. در جنگ نرم، هدف دستیابی به سلطه فرهنگی است.
پیامهای فرهنگیای که به طور عمده از غرب پخش میشود، بر مبنای مدل آمریکایی ساخته شده و احساسی از سلطهجویی فرهنگی را القا میکند. (ولتون ۱۳۸۷: ۱۵)
فرهنگ بنا بر تعریف عبارت است از منبع دانش، تجربه، باورها، ارزشها ، نگرشها، معانی، سلسله مراتب، مذهب، زمان، نقشها، روابط مفاهیم جهان و اشیای مادی که گروهی از مردم طی نسلها از طریق تلاشهای فردی و گروهی آن را کسب کردهاند. (ولتون ۱۳۸۷ : ۱۰۴)
در مورد فرهنگ دو نکته قابل ذکر است:
1. فرهنگ، یک سامانه منسجم و هماهنگ است. در یک فرهنگ پایدار و پویا، مؤلفههای متضاد نباید وجود داشته باشد. زیرا ثبات این سامانه را تهدید میکند و ناچار باید یکی از این مؤلفهها به نفع دیگری تغییر نماید.
مثلاً در اسلام، رعایت حجاب واجب است. حال اگر یک لباس مد شود که فاقد پوشش کافی باشد با دو عنصر فرهنگی متضاد مواجه خواهیم بود و قاعدتاً باید عنصر ضعیفتر حذف شود.
خانوادههایی که مذهبیتر هستند، از پوشیدن این مدل از لباس صرفنظر خواهند کرد و خانوادههایی که از عمق مذهبی زیادی برخوردار نیستند و پوشاک برای آنها، هویت فرهنگی عمیقتری تولید میکند، حجاب را قربانی استفاده از آن لباس خواهند نمود.
2. تغییر فرهنگی: فرهنگ مانند یک رودخانه است که مدام در جریان است. اگرچه در ظاهر یک کلیت ثابت به نظر می رسد، اما در هر لحظه در حال تغییر است. البته این روند بسیار کند، آرام و تقریباً غیر قابل لمس میباشد. گاهی این تغییر فرهنگی با روشها و ابزارهای خاص سرعت و جهت میگیرد و موجب میشود که فرهنگ به صورت مصنوعی و با سرعت غیر طبیعی تغییر نماید. اربابان جنگ نرم در حوزه فرهنگ، معمولاً به دنبال دستیابی به روشهای تحقق این تغییر سریع و جهتدار فرهنگ هستند.
فرهنگ، معمولاً دیرپا است و نمیتوان بهسرعت آن را متحول کرد. برای حذف یک مؤلفه فرهنگی و تثبیت یک عنصر فرهنگی دیگر، ممکن است گذر نسلها لازم باشد. البته بخشهایی از فرهنگ که عمق چندانی ندارند، میتوانند در کوتاهمدت، تحت تأثیر قرار گیرند و تغییر نمایند؛ مثلاً دین به عنوان بخش فرهنگی عمیق بسیاری از مردم، بهراحتی تحت تأثیر قرار نمیگیرد، اما سلیقه آنها در تغذیه و نوع پوشش، به عنوان بخش کمعمق فرهنگ، میتواند در کوتاهمدت تغییر نماید.
3
ابزارهای تغییر فرهنگی
1. ابزارهای درونی
فرهنگها به صورت درونزاد در بستر تاریخ دچار تغییر و تحول میشوند. تضادهای فرهنگی بهتدریج بر طرف میشود و بسته به نیاز و تمایل انسانی، ممکن است برخی از مؤلفههای فرهنگی نسبت به بقیه بیشتر مورد توجه قرار گیرد و تقویت شود. یکی از مؤثرترین نظریاتی که در مورد تغییر فرهنگی، ارائه شده است، نظریه تکامل فرهنگی است. این نظریه می گوید: تکاملگرایی این اعتقاد را به وجود آورد که هر جامعهای میتواند علم، فناوری و فرهنگ و صنعت ایجاد کند و بدون محدودیت رشد نماید. دقیقاً همانگونه که انسان باستانی پیشرفت کرد و به انسانی که میتوانست ابزار به دست گیرد مبدل شد، سپس انسان راستقامت که آتش را پدید آورد و بعد انسان اندیشهورز که زبان و و فرهنگ را آفرید، جوامع کمتر توسعهیافته نیز میتوانند به سوی توسعه گام بردارند و به فرهنگ عالیتر دست یابند. (اسوالدو ۱۳۸۳: ۱۴۴)
چنین تفکری سالهای سال بر مراکز علمی و دانشگاهی دنیا حاکم بوده است و توجیه مناسبی را برای تهاجم فرهنگی غرب فراهم کرده است. نظریه تکامل فرهنگی به غرب اجازه میدهد برای صدور فرهنگ خود به دیگر جوامع، تلاش نمایند و این اقدام در جهت اعتلای فرهنگ کشورهای عقبمانده، توجیه میگردد. بیتردید، این نظریه بر اقدامات استعماری تأثیر گذاشته است و اکنون نیز در خدمت سلاطین جنگ نرم قرار دارد.
با این حال، بسیاری از استعمارستیزان و منتقدان مدرنیته به این نوع تفکر استعماری معترض هستند؛ زیرا گره زدن پیشرفتهای مادی به رشد فرهنگی، هیچ توجیه عقلانی ندارد و در عمل هم ثابت شده است که لزوماً کشورهای توسعهیافته، از فرهنگ غنیتری برخوردار نیستند. فرهنگ در گذر زمان، دچار فراز و فرود میشود و گاهی رشد و گاهی زوال مییابد. عواملی همچون: راهبران فرهنگی، اخلاق و تربیت عمومی و بسیاری از عوامل دیگر، در این روند مؤثر میباشد. اما رشد اقتصادی یا توسعه سیاسی، لزوماً نتیجه مستقیمی بر فرهنگ ندارد و نمیتوان گفت که جامعه دارای ثروت بیشتر یا سیاست توسعهیافتهتر، دارای فرهنگ عالیتری است.
از طرف دیگر، تصور حرکت خطی فرهنگ، از بنیان نادرست است. کشورهای توسعهیافته نیز دارای فرهنگ یکسانی نیستند و از یک مسیر واحد به چنین جایگاه فرهنگیای نرسیدهاند؛ مثلاً دو کشور فرانسه و ایالات متحده توسعهیافته محسوب میشوند، اما از دو فرهنگ نسبتاً متفاوت برخوردارند. در فرهنگ فرانسه دین تقریباً زدوده شده است؛ ولی در فرهنگ آمریکا دین جایگاه بسیار مهم و اساسی دارد و حتی در تعیین منافع ملی تأثیر دارد.
به هر حال، بسیاری از روشنفکران، با در نظر گرفتن نظریه تکامل فرهنگی، گمان میکنند شرق دچار توقف فرهنگی شده است و بنابراین، برای رسیدن به قافله تمدن غرب، باید هدایت جریان فرهنگی به بیرون چارچوبها
4
ی فرهنگ سنتی سپرده شود و با ابزارهای بیرونی به آنچه «فرهنگ تکاملیافته» خوانده میشود، برسیم.
2. ابزارهای برونی
ارتباط فرهنگی:
جوامع در محیط سترونشده فرهنگی حضور ندارند؛ بلکه دائما در معرض دریافت و ارسال پیامهای فرهنگی از محیط جهانی هستند که فرهنگ آنها را دچار تغییر و تحول مداوم مینماید.
اگر عضوی از یک فرهنگ، پیامی را برای دریافت توسط عضوی از فرهنگ دیگر ایجاد نماید، ارتباط بینفرهنگی رخ داده است. این ارتباط میان آن دسته از مردم که ادراکات فرهنگی و سیستمهای نمادینشان به اندازه کافی مجزا هستند، انجام میگیرد. (سامووار ۱۳۷۹: ۹۸)
ارتباط فرهنگی از گذشته وجود داشته است و موجب اعتلای فرهنگها میگردد. جوامع، در ارتباطهای فرهنگی، آسیبپذیری خود را کشف و ترمیم مینمایند؛ مثلاً حمام، قهوه و چای از شرق به غرب منتقل شد و مردم شرق، به کارگیری دوش حمام و سیگار را از جهان غرب فراگرفتند.
بسیاری از هنرهای بومی و جهانسومی اساساً نتیجه ارتباط فرهنگی هستند و از ترکیب عناصر گوناگون جهانی از جمله غربی حاصل شدهاند. چاقوی فلزی همچون موهبتی به یاری سنن کندهکاری و مجسمهسازی جهان سوم آمد. نقاشی روغن و آکرلیک فقط در اثر تماس باغرب بود که رواج پیدا کرد. هنر اندوبله در جنوب آفریقا از مهره و منجوق به عنوان وسیله اصلی برای تزیین لباس و منسوجات استفاده میکند. این دانهها و مهرهها چیزی نیستند که بومی آفریقا باشند، بلکه در اوایل قرن ۱۹ از فرهنگ چکسلواکی به آنجا میرود. (کاوین ۱۳۸۷: ۱۹)
در ارتباط فرهنگی، هیچ فشاری در کار نیست و مردم، خود عناصر فرهنگی را پسندیده و استفاده مینمایند. در ضمن، به فرهنگ بومی نیز آسیبی نمیرسد و نوعی انطباق و سازگاری میان عناصر جدید و کهن فرهنگی حاصل میگردد.
هجوم فرهنگی:
آیا وضعیت برابر در عصر جدید، میان فرهنگهای غربی و غیر غربی ادامه یافته است؟ یعنی میان فرهنگها یک ارتباط سالم و عادلانه برقرار است؟ آیا عرضه عناصر فرهنگی، فارغ از تمایلات سیاسی انجام میگیرد؟ آیا کشورهای غیر اروپایی در ارائه فرهنگ خود از امکانات و تواناییهای غرب برخوردارند؟
برخی معتقدند هنوز هم این وضعیت ادامه دارد و غرب فقط به عرضه فرهنگی میپردازد و مردم شرق این عناصر فرهنگی را انتخاب میکنند. هیچ فشاری در کار نیست و غرب فقط به نیازهای مردم شرق، پاسخ مناسبتر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تحلیلی جامعه شناختی از نقش تغییرات اجتماعی درتحولات فرهنگی
تغییر قانون طبیعت است و بر آن اساس است که فردا با امروز متفاوت خواهد بود همان طور که امروز با دیروز فرق دارد. ساختار اجتماعی در معرض تغییرات بیوقفه است . گرچه افراد سعی در پایداری وثبات دارند و جوامع تخیل تداوم را در خود می پرورانند ولی آن هرگر تحقق نمی یابد . این خود یک حقیقت آشکار است که جوامع به عنوان یک پدیده رو به تغییر در حال رشد انحطاط و تجدید هستند و طی گذشت زمان رنج میبرند. تغییرات اجتماعی گرچه در تمام جوامع و تمامی ادوار اتفاق افتاده و میافتد اما میزان آن از جامعهای تا جامعه دیگر متفاوت است . در جامعهای این تغییرات تحت شرایط خاص ممکن است سریع ولی در جامعه دیگر کند باشد . شناخت پیدا کرد نسبت به این تغییرات خود در گروه مطالعه جهات ظهور و علل آن تغییرات است.
تحولات اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته در جوامع مختلف ساختار اجتماعی آنها را دگرگون کرده است . به همین خاطر مدیریت مناسبی نیز جهت اداره این جوامع مورد نیاز است . در حالی که جوامع به ویژه نقاط شهری در عصر حاضر با سرعت اعجابآوری گسترش می یابند. دولت ها و نهادهای برنامه ریزی اجتماعی نیز درتلاشند تا با این نوع تغییرات اجتماعی و شرایط انفجاری جدید خود را تطبیق دهند انفجاری به این معنا نیست که نسبت تقاضاها نیز در زمینه های مختلف در حال افزایش است . برنامهریزان و مدیران اجتماعی می بایست خود را به گونه ای تکمیل و به هنگام نمایند تا به راحتی پاسخگوی نیازها و تغییرات باشند.
در این زمینه مراکز دانشگاهی نقش عمده ای می توانند به عهده داشته باشند به این معنا که بسیاری از نیازهای اجتماعی و پاسخ گویی به تغییرات اجتماعی تا جایی که به تحقیقات و تکمیل مدیران شهری مربوط میشود اینگونه وظایف عمدتاٌ به عهده مراکز دانشگاهی است .کادرسازی و تربیت نیروی متخصص عمدتاٌ درون دانشگاه ها صورت میگیرد. به همین خاطر با توجه به وسعت تغییرات اجتماعی درون شهرها مراکز دانشگاهی نیز میبایست به لحاظ کمی و کیفی تغییر کرده و سرمایهگذاری های لازم نیز در آنها اعمال شود.
میزان و نسبت تغییرات درون جوامع به گونهای است که مدل ها و روش های قدیمی مدیریت اجتماعی پاسخ وی این قبیل تغییرات نیست صرفاٌ به این خاطر که بسیاری از جوامع طی 40 ساله اخیر شاهد بیش از 5 برابر تغییرات بوده اند.
در چنین شرایطی مدیران و برنامه ریزان دیروز به راحتی نمی توانند پاسخگوی مسایل و نیازهای اجتماعی امروز باشند. در صورتی که مدیریت مناسبی در جوامع عصر حاضراعمال نشود تنش ها و برخوردهای اجتماعی ابعاد وسیع تری به خود میگیرد . در صورتیکه مدیریت اجتماعی _ فرهنگی مناسبی در زمینههایی چون بهداشت اشتغال توزیع مناسب امکانات، بی عدالتی های جنسی ( زن و مرد ) و ... صورت نگیرد زمینة بسیاری از بینظمیها و اصطکاکهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فراهم میآید، از این رو جهت احتراز چنین مخاطراتی، مدیریت مناسب اجتماعی فرهنگی ضروری به نظر می رسد.
تغییر یا به عبارتی دقیق تر تغییرات اجتماعی به عنوان یکی از موضوعات اساسی عصر جدید شناخته شده است. این پدیده خود پیچیدگی ها دارد ، توسعه، نوسازی، تغییرات فرهنگی و در مواردی تناقض ها و بن بست های اجتماعی فرهنگی یا روند فرهنگ سازی نیز صورت میگیرد، یعنی با دستیابی به زمینه های جدید فرهنگی، ابتکارات و نوآوریهاست که با بحران میتوان تطبیق و سازگاری پیدا کرد. در مسیر تغییرات اجتماعی، از طریق فرهنگ و به وسیله فرهنگ است که بشر شانس ماندگاری و بقا پیدا کرده است با فرهنگ تکامل یافته است و برتری خود را نسبت به سایر موجودات از همین طریق به دست آورده است .
پیدایش و گسترش زمینه های مختلف فن آوری نیز اشکالی از روابط اجتماعی جدید و الگوهای فرهنگی جدید را به دنبال آورده است . اما ظهور و گسترش فن آوری خود نیز بستگی به مجموعهای از عوامل اجتماعی و فرهنگی دارد. بنابراین، سهم عظیمی از تغییرات اجتماعی در عصر حاضر به دنبال پیدایش و انتقال فنآوری به وقوع پیوسته است.
طی نیم قرن اخیر علم جامعهشناسی خود را هرچه بیشتر به تحلیل و توضیح پدیده تغییرات اجتماعی و توسعه اقتصادی مربوط کرده است، جریانی که به طور عینی در بسیاری از جوامع به ویژه نقاط شهری مشاهده می شود بسیاری از جامعه
شناسان طی دهه های اخیر به ارزیابی و تحلیل تغییرات اجتماعی پدید آمده، پرداخته اند . همین طور با کمی شدن جامعه شناسی و ایجاد شاخص های اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی ، تغییرات اجتماعی پدید آمده قابل اندازهگیری شده است . از این طریق ،آثار و پیامدهای آتی نیز قابل پیشبینی شده است .
بر اساس یک فرضیه، پیشرفت و توسعه فرد تغییرات اجتماعی را به دنبال می آورد. اینکلز (------) نیز عقیده دارد که پیشرفت و توسعه فرد ( مدرنیزاسیون)> پیشتاز نوسازی جامعه و تغییرات اجتماع است .این بدان مفهوم است که مجموعه ای از نگرش ها> ارزش ها و احساسات جدید پدید آمده بین افراد و توسط آنها> خود تغییرات و الگوهای جدید و گسترده اجتماعی را به دنبال می آورد. اینکلز اشاره به رشد تعلیم و تربیت ، محیط شهری و مسایل ارتباط جمعی > نظام بوروکراسی > موقعیت نظامی > صنعتی شدن و ... دارد> که مجموعاٌ تغییرات اجتماعی را به دنبال می آورند. این عوامل در قالب علم جامعه شناسی مطالعه و تجزیه و تحلیل می شود.
گستره تغییر
هر جامعه ای دارای تاریخچه مربوط به خود است و تقریبا هیچ جامعه ای نیست که از آلوده شدن به تغییر در امان مانده باشد. در حالی که بعضی از تغییرات از درون و در چارچوب فرهنگ خودی است . بعضی دیگر محصول ابتکارات بیرونی و خارجی است و به طور مستقیم یا غیرمستقیم از عوامل و عناصر بیرونی الهام ونشأت می گیرد. همین طور بعضی از تغییرات برنامه ریزی شده و هدفدار و بعضی دیگر برنامه ریزی نشده و بدون هدف هستند> بعضی از تغییرات یک بار اتفاق می افتد و بعضی دیگر به کرات اتفاق می افتد . بعضی از تغییرات اگرچه در یک بعد از فرهنگ ظاهر می شود ولی در اجزاء دیگر اشاعه می یابد> در حالی که بعضی تغییرات دیگر قابل اشاعه نیست> از این رو آشنایی با طبیعت و چگونگی> محتوا > میزان و جهت تغییر یا تغییراتی که در جامعه در حال وقوع است ضروری می نماید و از دیدگاه جامعه شناسان دارای اهمیت و ارزش مثبتی است
تحلیل مفاهیم تغییرات اجتماعی :
مفاهیم اساسی جامعه شناسی هر یک به عنوان علت و همچنین معلول ( پیامد) تغییرات اجتماعی قابل بررسی هستند. مثلاٌ الگوهای ساختار اجتماعی چون اندازه جمعیت استانی تغییراتی در زندگی اجتماعی از نوع تراکم جمعیت در مراکز شهری را باعث می شود. این در حالی است که تغییرات در زندگی اجتماعی خود معلول پیشرفت های پیشین از نوع کشف دارو> درمان بیماری و .. است از طرف دیگر> بسیاری ازتغییرات اجماعی خود به دنبال کنش های اجتماعی صورت گرفته است . مثلاٌ اختراع داروهای کنترل موالید خود به دنبال تحققات علمی> ( کنش های اجتماعی ) مخترعین مربوطه صورت گرفته است . فرهنگ نیز به عنوان منبع مهم تغییرات اجتماعی مطرح است . مثلاً اعتقادات و ارزش های غالب بر تصمیم به داشتن یک > دو یا ... فرزند > تغییراتی در اندازه جمعیت به وجود می آورد که خود به تغییرات اجتماعی منجرمی شود. قدرت نیز به عنوان یک مفهوم اساسی در تغییرات اجتماعی نقش دارد. مثلاً افراد دارای قدرت بیشتر نقش بیشتری در ایجاد تغییرات اجتماعی دارند. بسیاری از تغییرات اجتماعی ناشی از تلاش جهت دستیابی به قدرت است مثل حرکت های انقلابی در بسیاری از جوامع رو به توسعه که طی آن بسیاری از افراد به زمین برای کشاورزی و شرایط بهتر کاری دست می یابند. یکپارچگی کارکردی نیز زمینه را برای تغییرات و وابستگی درونی اجزاء جامعه فراهم می آورد.
نظریه های کلاسیک تغییرات اجتماعی
تغییرات اجتماعی در تمامی شئون زندگی اجتماعی اتفاق می افتد و بر هر دو وضعیت یعنی : کنش های اجتماعی متقابل ( روابط اجتماعی ) و ساختارهای بزرگتر نهادهای اجتماعی ما تأثیر می گذارند. مثلاً ملاحظه این که پیشرفت های بنیادی و فن آوراند چه اندازه ساختار کار و اشتغال را تحت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
1
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
1
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
1
تهاجم فرهنگی: واقعیت یا ضرورت؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 43 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز
فهرست :
معرفت شناسی و پلورالیزم دینی
فلسفه و معرفت شناسی
2-1) دستگاههای فلسفی و عقل گرایی
1-2-1) دستگاه فلسفه دکارت
2-2-1) دستگاه فلسفه اسپینوزا
3-2-1) فلسفه لایپ نیتس
4-2-1) فلسفه مالبرانش
5-2-1) دستگاه فلسفه بارکلی وپاسکال
6-2-1) نقد دستگاههای فلسفی و عقل گرایی
3-1) دستگاه معرفت شناسی لاک
4-1) دستگاه معرفت شناسی هیوم
5-1) دستگاه معرفت شناسی کانت ودین
6-1) دستگاه معرفت شناسی هگل و عقل مطلق
7-1) فلسفه تحلیلی وزبان معرفتی واحد
8-1) فلسفه انفعالی اکزیستانسیالیسم
9-1) فلسفه اسلامی و اصالت وجود انسانی
10-1) بازی زبانی دین و فلسفه ی دین
2) فلسفه ی دین و پلورالیزم دینی
1-2) تعریف دین و پلورالیزم دینی
2-2) تجربه ی دین و پلورالیزم دینی
3-2) عقل گرایی و پلورالیزم دینی
4-2) علم و زبان دینی
5-2) بازی زبان دینی
6-2) فلسفه دین و تایید پلورالیزم دینی
3) پلورالیزم دینی و رسالتهای فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز
1-3) جامعه ایده آل آرمان مشترک ادیان و بشریت
2-3) دولت زمینه ساز و شیعه
3-3) جوامع جهان و جامعه عملی جهانی
4-3) جامعه چین و روسیه و جامعه ی علمی جهانی
5-3) جوامع دینی وجامعه علمی جهانی
6-3) آینده شیعه و رسالت دولت زمینه ساز.
واژگان کلیدی :
پلورالیزم دینی – عقل گرایی – معرفت شناسی – فلسفه معاصر – فلسفه دین – زبان واحد معرفتی جهان- دولت زمینه ساز.
خلاصه:
این مقاله با بررسی حقانیت وعقلانیت دین و پلورالیزم دینی ، ابتدا نظریات عقل گرایان که در مورد اساسی ترین موضوعات دین است یعنی وجود خدا ونفش و عالم ما بعد الطبیعه را بررسی نموده وبعد نظریات معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل را تحلیل وتبیین می کند در ادامه به فلسفه معاصر وفلسفه دین بر خواسته از آن پرداخته و به این نتیجه می رسد که تمامی این نظریات درجات مختلفی از معنای پلوراالزم دینی را تایید می کنند و رسالت دولت دینی وزمینه ساز برخوردی فلسفی- فرهنگی با ایجاد معانی وگزاره های دقیق علمی ومعرفتی با این پدیده ی شناختی است و البته تمرکز مرجعیت تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیهان به این رسالت کمک می کند.
مقدمه:
جامعه علمی جهانی امروز چگونه شکل گرفته ودین وایمان چه نقشی در جامعه کنونی داشته است؟عقل با هر مکتب و فکر واندیشه ای قدمی به سوی علم و معرفت و تحقیق خود برداشته و جهان طبیعی را جهان علمی و عقلانی نموده است. فیلسوفان و اندیشمندان هر کدام با دغدغه های ایمانی و عقلانی به این حرکت کمک نموده اند . افلاطون و ارسطو ودیگر عقل گرایان مانند ، دکارت ، اسپینوزا، لایپنیتس و مالبرانش وبار کلی و پاسکال با استفاده از مفاهیم مبهم و مشکل فلسفی به عقل و عقلانیت شکل داده اندو معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل راه دشوار عقل گرایی را به پایان رسانده اندو معرفت عقلانی وزبان علمی را به فلسفه معاصر تقدیم نموده اند.دانشمندان و ریاضی دانان وجامعه شناسان وفیلسوفان معاصر نیز از این هدیه ی عقلانی استفاده نموده و به عقلانی وعلمی کردن جهان با تحقق زبان معرفتی وشناختی واحد پرداخته اند و آرمانها وآرزوهای انسان وبشریت جهان را برآورده می کنند.البته در این سیر معرفتی با دشواریهای فکری ومعرفتی وتقابل با جوامع مختلف و ادیان روبرو بوده اند که این مقاله در غالب پلوراالیزم دینی ، به این تقابلها اشاره می کند وحل معرفتی و علمی وشناختی این تقابلها و تضادها را می خواهد که با تعاریف دقیق و علمی و معرفتی وحذف معانی و گزاره های مبهم و بی معنا وآشنایی کامل با زبان معرفتی و علمی جهان و پرداختن به فلسفه معارف شیعه چنین معماهایی حل می شود ، با انجام این رسالت توسعه شناختی و معرفتی و علمی جای رفتارهای سیاسی و تعصبات دینی می نشیند و البته ایجاد دولت دینی و زمینه ساز جامعه ایده ال و تمرکز تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیه می تواند به حل معرفتی و شناختی تسریع بخشد.
معرفت شناسی و پلورا الیزم دینی.
– پلوراالیزام دینی بحثی است از فلسفه دین که در آن از ادله و حقانیت و معقولیت دین نسبت به دین خاص یا ادیان دیگر شناختها ومعرفتهای انسانی سخن به بیان می آید. فلسفه و معرفت شناسی گر چه مستقیماً به این نپرداخته است ولی موضوعات اساسی ومهم آن مثل خداو نفس و عالم مابعد الطبیعه مورد مطالعه فلسفه و معرفت شناسی است ، بنابراین برای شناخت ماهیت دین و پلورا الیزم دینی باید به فلسفه و معرفت شناسی پرداخت . البته با تقسیمی ساده می توان شناخت انسانی را به فلسفه و معرفت شناسی و فلسفه معاصر تقسیم کرد و فلسفه دین را از بطن فلسفه معاصر متولد کرد وآن گاه پلوراالیزم دینی را که بحثی از فلسفه دین است روشن وآشکار ساخت وبه ماهیت پلورالیزم دینی پی برد.
– فلسفه و معرفت شناسی (1) Fhilosophy and episte mologe :
افلاطون ( حدود 347-427 ق. م ) با گفتگوی افراد چه بسا خیالی ودراماتیک(2) مثل سقراط ودیگران به ایجاد نظام فلسفی و معرفت شناسی کمک شایانی کرد، در این گفتگوها همه افراد سعی در کلی کردن وکاستن (reduction) وتقلیل ویک دست کردن امور جهان داشتند. مثلاً بعضی تمام اجسام را به مواد چارگانه ی آب ، خاک و هوا وآتش کاستند ولی بعضی آتش را رقیقتر دانسته وآن را مادة المواد و عنصر اولیه گفتند ؛ البته در این سیر معرفتی بعضی با فراط برمعقول کردن امور حتی به انکار کثرت وحرکت قائل شدند وهمه امور را ثابت و مطلق انگاشتند ولی بعضی بر جزئیات واحساسات وفرد انسانی تاکید کردند. افلاطون خود جانب مطلق کردن امور را می گیرد و برای اولین بار به دستگاه معرفت شناسی انسان می پردازد. او به دمیوز و خدایی قائل است که به جزئیات جهان نظم و معرفت می دهد، و جزئیات را از مثل وکلیات وامور مطلق و ثابت بهره مند می کند.