لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 41 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه
مسائل اخلاقى در هر زمان از اهمّیّت فوق العاده اى برخوردار بوده، ولى در عصر و زمان ما اهمّیّت ویژه اى دارد، زیرا:
1 ـ از یک سو عوامل و انگیزه هاى فساد و انحراف در عصر ما از هر زمانى بیشتر است و اگر در گذشته براى تهیّه مقدّمات بسیارى از مفاسد اخلاقى هزینه ها و زحمتها لازم بود در زمان ما از برکت پیشرفت صنایع بشرى همه چیز در همه جا و در دسترس همه کس قرار گرفته است!
2 ـ از سوى دیگر، با توجّه به این که عصر ما عصر بزرگ شدن مقیاسهاست و آنچه در گذشته بطور محدود انجام مى گرفت در عصر ما به صورت نامحدود انجام مى گیرد، قتل و کشتار انسانها به برکت وسائل کشتار جمعى، و مفاسد اخلاقى دیگر به کمک فیلمهاى مبتذلى که از ماهواره ها در سراسر دنیا منتشر مى شود و اخیراً که به برکت «اینترنت» هرگونه اطّلاعات مضر در اختیار تمام مردم دنیا قرار مى گیرد، مفاسد اخلاقى بسیار گسترش پیدا کرده و مرزها را در هم شکسته و تا اقصا نقاط جهان پیش مى رود تا آنجا که صداى بنیانگذاران مفاسد اخلاقى نیز درآمده است.
اگر در گذشته تولید موادّ مخدّر در یک نقطه، یک روستا و حدّاکثر شهرهاى مجاور را آلوده مى کرد امروز به کمک سوداگران مرگ به سراسر دنیا کشیده مى شود.
3 ـ از سوى سوم، همان گونه که علوم و دانشهاى مفید و سازنده در زمینه هاى مختلف پزشکى و صنایع و شؤون دیگر حیات بشرى گسترش فوق العاده اى پیدا کرده، علوم شیطانى و راهکارهاى وصول به مسائل غیرانسانى و غیراخلاقى نیز به مراتب گسترده تر از سابق شده است به گونه اى که به دارندگان فساد اخلاق اجازه مى دهد از طرق مرموزتر و پیچیده تر و گاه ساده تر و آسانتر به مقصود خود برسند.
در چنین شرایطى توجّه به مسائل اخلاقى و علم اخلاق از هر زمانى ضرورى تر به نظر مى رسد و هرگاه نسبت به آن کوتاهى شود فاجعه یا فاجعه هایى در انتظار است.
اندیشمندان دلسوز و عالمان آگاه باید همگى دست به دست هم دهند و براى گسترش اخلاق در دنیاى امروز که اخلاق به خطر افتاده تا آن حد که بعضى آن را بکلّى انکار کرده یا غیر ضرورى دانسته اند و بعضى دیگر هر کار و خصلتى که انسان را به خواسته سیاسى اش برساند اخلاق شمرده اند، تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیرند.
خوشبختانه ما مسلمانان منبع عظیمى مثل قرآن مجید در دست داریم که مملوّ است از بحثهاى عمیق اخلاقى که در هیچ منبع دینى دیگرى در جهان یافت نمى شود.
اهمّیّت بحثهاى اخلاقى
اشاره
این بحث از مهمترین مباحث قرآنى است، و از یک نظر مهمترین هدف انبیاى الهى را تشکیل مى دهد، زیرا بدون اخلاق نه دین براى مردم مفهومى دارد، و نه دنیاى آنها سامان مى یابد; همان گونه که گفته اند:
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومى که گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است که داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناکى است که با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مى کند، و به آتش مى کشد; براى رسیدن به منافع نامشروع مادّى جنگ به پا مى کند، و براى فروش جنگ افزارهاى ویرانگر تخم تفرقه و نفاق مى پاشد، و بى گناهان را به خاک و خون مى کشد!
2
آرى! او ممکن است به ظاهر متمدّن باشد ولى در این حال حیوان خوش علفى است، که نه حلال را مى شناسد و نه حرام را! نه فرقى میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در میان ظالم و مظلوم!
با این اشاره به سراغ قرآن مى رویم و این حقیقت را از زبان قرآن مى شنویم; در آیات زیر دقّت کنید:
1 ـ هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُمّیینَ رَسُولا مِنهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبین (سوره جمعه، آیه 2)
2 ـ لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولا مِنْ اَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبین (سوره آل عمران، 164)
3 ـ کَما اَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولا مِنْکُم یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (سوره بقره، آیه 151)
4 ـ رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (سوره بقره، آیه 129)
5 ـ قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها (سوره شمس، آیات 9 و 10)
6 ـ قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّى وَ ذَکَرَ اسْمَ ربّـِهِ فَصَلّى (سوره اعلى، آیات 14 و 15)
7 ـ وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ اَنِ اشْکُرْ لِلّهِ (سوره لقمان، آیه 12)
ترجمه:
1 ـ او کسى است که در میان جمعیّت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مى خواند و آنها را تزکیه مى کند و به آنان کتاب و حکمت مى آموزد هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!
2 ـ خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (و نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.
3 ـ همان گونه (که با تغییر قبله نعمت خود را بر شما ارزانى داشتیم) رسولى از خودتان در میانتان فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، و آنچه را نمى دانستید، به شما یاد دهد.
4 ـ پروردگارا ! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز! تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار قادرى)!
5 ـ هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد ـ و آن کس که نفس خویش را با
معصیت و گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشت!
6 ـ به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد) رستگار شد ـ و (آن کس) نام پروردگارش را یاد کرد، سپس نماز خواند!
7 ـ ما به لقمان حکمت (ایمان و اخلاق) آموختیم (و به او گفتیم) شکر خدا را به جا آور!
3
چهار آیه نخستین در واقع یک حقیقت را دنبال مى کند، و آن این که یکى از اهداف اصلى بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتّى مى توان گفت تلاوت آیات الهى و تعلیم کتاب و حکمت که در نخستین آیه آمده، مقدّمه اى است براى مسأله تزکیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى که هدف اصلى علم اخلاق را تشکیل مى دهد.
شاید به همین دلیل «تزکیه» در سه آیه بر «تعلیم» پیشى گرفته است، چرا که هدف اصلى و نهائى «تزکیه» است هرچند در عمل «تعلیم» مقدّم بر آن مى باشد.
و اگر در یک آیه دیگر «تعلیم» بر «تزکیه اخلاق» پیشى گرفته، ناظر به ترتیب طبیعى و خارجى آن است، که معمولا «تعلیم» مقدّمه اى است براى «تربیت و تزکیه»; بنابراین، آیه اوّل و آیه اخیر هر کدام به یکى از ابعاد این مسأله مى نگرد. (دقّت کنید)
این احتمال در تفسیر آیات چهارگانه فوق نیز دور نیست که منظور از این تقدیم و تأخیر این است که این دو (تعلیم و تربیت) در یکدیگر تأثیر متقابل دارند; یعنى، همان گونه که آموزشهاى صحیح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزکیه نفوس مى شود، وجود فضائل اخلاقى در انسان نیز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا که انسان وقتى مى تواند به حقیقت علم برسد که از «لجاجت» و «کبر» و «خودپرستى» و «تعصّب کورکورانه» که سدّ راه پیشرفتهاى علمى است خالى باشد، در غیر این صورت این گونه مفاسد اخلاقى حجابى بر چشم و دل او مى افکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعاً از قبول آن وا مى ماند.
این نکات نیز در آیات چهارگانه فوق قابل دقّت است:
در اوّلین آیه، قیام پیغمبرى که معلّم اخلاق است به عنوان یکى از نشانه هاى خداوند ذکر شده، و نقطه مقابل «تعلیم و تربیت» را «ضلال مبین» و گمراهى آشکار شمرده است (وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبِین) و این نهایت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان مى دهد.
در دومین آیه، بعثت پیامبرى که مربّى اخلاقى و معلّم کتاب و حکمت است به عنوان منّتى بزرگ و نعمتى عظیم از ناحیه خداوند شمرده است; این نیز دلیل دیگرى بر اهمّیّت اخلاق است.
در سومین آیه که بعد از آیات تغییر قبله (از بیت المقدّس به کعبه) آمده و این تحوّل را یک نعمت بزرگ الهى مى شمرد، مى فرماید: این نعمت همانند اصل نعمت قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است که با هدف تعلیم و تربیت و تهذیب نفوس و آموزش امورى که وصول انسان به آن از طرق عادى امکان پذیر نبود انجام گرفته است(1).
نکته دیگرى که در چهارمین آیه قابل دقّت است، این است که در این جا با تقاضاى ابراهیم و دعاى او در پیشگاه خدا روبه رو مى شویم; او بعد از بناى کعبه و فراغت از این امر مهمّ الهى، دعاهایى مى کند که یکى از مهمترین آنها تقاضاى به وجود آمدن امّت مسلمانى از «ذریّه» اوست، و بعثت پیامبرى که کار او تعلیم کتاب و حکمت و تربیت و تزکیه نفوس باشد.
این نکته نیز در پنجمین آیه جلب توجّه مى کند که قرآن پس از ذکر طولانى ترین سوگندها که مجموعه اى از یازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمین و آسمان و ماه و خورشید و نفوس انسانى است، مى گوید: «آن کس که نفس خویش را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که آن را آلوده سازد مأیوس و ناامید گشته است! (قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّاها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّاها)».
این تأکیدهاى پى در پى و بى نظیر دلیل روشنى است بر اهمّیّتى که قرآن مجید براى پرورش اخلاق و تزکیه نفوس قائل است، و گویى همه ارزشها را در این ارزش بزرگ
4
1. در جمله «وَ یُعَلّمِکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَموُنَ» به شما امورى تعلیم مى دهد که امکان نداشت خودتان آن را بدانید!» دقّت کنید که سخن از تعلیم علومى به میان مى آورد که وصول به آن براى انسان از غیر طریق وحى غیر ممکن است!
خلاصه مى کند، و فلاح و رستگارى و نجات را در آن مى شمرد.
همین معنى با مختصر تفاوتى در آیه ششم آمده و جالب این که «تزکیه اخلاق» در آن مقدّم بر نماز و یاد خدا ذکر شده که اگر تزکیه نفس و پاکى دل و صفاى روح در پرتو فضائل اخلاقى نباشد، نه ذکر خدا به جائى مى رسد و نه نماز روحانیّتى به بار مى آورد.
و بالاخره در آخرین آیه، از معلّم بزرگ اخلاق یعنى لقمان سخن مى گوید و از علم اخلاق به «حکمت» تعبیر مى کند و مى گوید: «ما (موهبت بزرگ) حکمت را به لقمان دادیم، سپس به او دستور دادیم که شکر خدا را در برابر این نعمت بزرگ به جا آورد!(وَلَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ اَنِ اشْکُرْلِلّهِ)».
با توجّه به این که ویژگى «لقمان حکیم» آن چنان که از آیات سوره لقمان استفاده مى شود تربیت نفوس و پرورش اخلاق بوده است بخوبى روشن مى شود که منظور از «حکمت» در این جا همان «حکمت عملى» و آموزشهایى است که منتهى به آن مى شود یعنى «تعلیم» براى «تربیت»!
باید توجّه داشت که حکمت همان گونه که بارها گفته ایم در اصل به معنى «لجام» اسب و مانند آن است; سپس به هر «امر بازدارنده» اطلاق شده است، و از آنجا که علوم و دانشها و همچنین فضائل اخلاقى انسان را از بدیها و کژیها باز مى دارد، این واژه بر آن اطلاق شده است.
نتیجه
آنچه از آیات بالا استفاده مى شود اهتمام فوق العاده قرآن مجید به مسائل اخلاقى و تهذیب نفوس به عنوان یک مسأله اساسى و زیربنایى است که برنامه هاى دیگر از آن نشأت مى گیرد; و به تعبیر دیگر، بر تمام احکام و قوانین اسلامى سایه افکنده است.
آرى! تکامل اخلاقى در فرد و جامعه، مهمترین هدفى است که ادیان آسمانى بر آن تکیه مى کنند، و ریشه همه اصلاحات اجتماعى و وسیله مبارزه با مفاسد و پدیده هاى ناهنجار مى شمرند.
1 ـ تعریف علم اخلاق
در این جا لازم است قبل از هر چیز به سراغ تعریف اخلاق برویم; «اخلاق» جمع «خُلْق» (بر وزن قُفل) و «خُلُق». (بر وزن افق) مى باشد، به گفته «راغب» در کتاب «مفردات»، این دو واژه در اصل به یک ریشه باز مى گردد، خَلْق به معنى هیئت و شکل و صورتى است که انسان با چشم مى بیند و خُلْق به معنى قوا و سجایا و صفات درونى است که با چشم دل دیده مى شود.بنابراین مى توان گفت: «اخلاق مجموعه صفات روحى و باطنى انسان است» و به گفته بعضى از دانشمندان، گاه به بعضى از اعمال و رفتارى که از خلقیات درونى انسان ناشى مى شود، نیز اخلاق گفته مى شود (اوّلى اخلاق صفاتى است و دومى اخلاق رفتارى).
«اخلاق» را از طریق آثارش نیز مى توان تعریف کرد، و آن این که «گاه فعلى که از انسان سر مى زند، شکل مستمرّى ندارد; ولى هنگامى که کارى بطور مستمر از کسى سر مى زند (مانند امساک در بذل و بخشش و کمک به دیگران) دلیل به این است که یک ریشه درونى و باطنى در اعماق جان و روح او دارد، آن ریشه را خلق و اخلاق مى نامند.
اینجاست که «ابن مِسکَوَیه» در کتاب «تَهْذیبُ الاَْخْلاقِ وَتَطْهیرُ الاَْعْراقِ»، مى گوید: «خُلق همان حالت نفسانى است که انسان را به انجام کارهایى دعوت مى کند بى آن که نیاز به تفکّر و اندیشه داشته باشد.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
اعجاز عددى و نظم ریاضی قرآن
فهرست مطالب
مقدمه 2
اعجاز عددی قرآن 2
نظریه رشاد خلیفه 2
معرفى قرآن از طریق قرآن 4
قرآن در احادیث 5
نقد تفصیلى نظریه رشاد خلیفه 6
نقد کتاب ((المعجزة)) 11
نقد کتاب ((آیت کبرى)) 13
نقد کتاب ((ماوراى احتمال)) 17
نقد کتاب ((الاعجاز العددى فى القرآن الکریم)) 19
نقد کتاب ((من الاعجاز البلاغى و العددى للقرآن الکریم)) 22
اعجاز عددى و نظم ریاضی قرآن
فهرست مطالب
مقدمه 2
اعجاز عددی قرآن 2
نظریه رشاد خلیفه 2
معرفى قرآن از طریق قرآن 4
قرآن در احادیث 5
نقد تفصیلى نظریه رشاد خلیفه 6
نقد کتاب ((المعجزة)) 11
نقد کتاب ((آیت کبرى)) 13
نقد کتاب ((ماوراى احتمال)) 17
نقد کتاب ((الاعجاز العددى فى القرآن الکریم)) 19
نقد کتاب ((من الاعجاز البلاغى و العددى للقرآن الکریم)) 22
اعجاز عددى و نظم ریاضی قرآن
فهرست مطالب
مقدمه 2
اعجاز عددی قرآن 2
نظریه رشاد خلیفه 2
معرفى قرآن از طریق قرآن 4
قرآن در احادیث 5
نقد تفصیلى نظریه رشاد خلیفه 6
نقد کتاب ((المعجزة)) 11
نقد کتاب ((آیت کبرى)) 13
نقد کتاب ((ماوراى احتمال)) 17
نقد کتاب ((الاعجاز العددى فى القرآن الکریم)) 19
نقد کتاب ((من الاعجاز البلاغى و العددى للقرآن الکریم)) 22
اعجاز عددى و نظم ریاضی قرآن
فهرست مطالب
مقدمه 2
اعجاز عددی قرآن 2
نظریه رشاد خلیفه 2
معرفى قرآن از طریق قرآن 4
قرآن در احادیث 5
نقد تفصیلى نظریه رشاد خلیفه 6
نقد کتاب ((المعجزة)) 11
نقد کتاب ((آیت کبرى)) 13
نقد کتاب ((ماوراى احتمال)) 17
نقد کتاب ((الاعجاز العددى فى القرآن الکریم)) 19
نقد کتاب ((من الاعجاز البلاغى و العددى للقرآن الکریم)) 22
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تفسیر قرآن
تفسیر، به معنای توضیح دادن چیزی است تا قابل فهم گردد و اصطلاحاً در مورد شرحهایی که در مورد قرآن نوشته میشود گفته میشود.
واژه شناسی تفسیر
تفسیر در لغت یعنی نقاب از چهرهٔ چیزی برگرفتن [۱].
تعریف تفسیر
در این قسمت، به تعریف تفیسر از دیدگاه افذاد و گروهها میپردازیم.
علامه طباطبائی: «تفسیر عبارت است از بیان کردن معنای آیههای قرآن، روشن کردن و پرده برداری از اهداف و مفاهیم آیهها.» [۲] از این جملهٔ علّامه طباطبایی در کتاب شناخت قرآن و دانشنامهٔ رشد چنین نتیجه گیری شده: «بنابر این تفسیر به معنای برداشتن پرده ابهام و نشان دادن معنای باطنی و درونی الفاظی است که در نگاه اول به دست نمیآید. از این رو تکیه بر معنای ظاهری آیات را تفسیر نمینامند.» و نیز آمده:«تفسیر یعنی روشن ساختن مفهوم آیات قرآن مجید، و واضح کردن منظور پروردگار.»[۳] [۴]
ظاهر و بطون قرآن
قرآن دو دسته منظور دارد: یک ظاهر (یعنی منظوری که واضح است) و بسیاری بطون[۵] (یعنی منظورهایی که واضح نیست)[۶]
به گفتهٔ روایات و عالمان حدیث، بطون قرآن شدیداً گسترده و ناشناختهاند.
در قرآن: «وَ ما یعلَمُ تأویلَهُ الّی الله و الرّاسخون فی العلم»
در کلام پیامبر اسلام: «لا تُحصی عَجائبُه و لا تُبلی غرائبه» یعنی شگفتیهای قرآن هرگز تمام نمیشود و نوآوریهای آن به کهنگی نمیگراید
در حدیث: «قرآن هفتاد بطن دارد»
ابن عبّاس: القرآن یفَسِّرُهُ الزَّمان
مکارم شیرازی: قرآن تراوشی از کلام و علم و ذات نامتناهی خداست. که نمیتوان تمام جنبههای آن را آشکار کرد.[۷]
گفته شد قرآن منظورهایی دارد که غیر از ظاهر آن اند. بیان این منظورها را تاویل میگویند. تاویل در لغت یعنی «بازگرداندن چیزی به مصداق آن»[۸]. مصداق یعنی معادل خارجی یا واقعی مفهومی در ذهن یا لغتی در زبان.[۹]. در اینجا بازگرداندن یعنی آشکار کردن رابطهای که وجود دارد، امّا آشکار نیست.در قرآن آمده که کسی تاویل قرآن را نمیداند بجز خدا و رسوخ کنندگان در علم.
هدف تفسیر
هدف تفسیر تلاش برای پرده برداشتن از بعضی منظورها و رسیدن به بعضی تاویل هاست. یعنی هدف تفسیر یا بالاترین حدّ آن، تاویل است.[نیازمند منبع]
انواع تفاسیر
جامع یا موضوعی گستردگی بطون قرآن که از آن بحث شد، نیاز به مطالعهٔ گستردهای را در جهت فهم منظور آیات ایجاد کرده. و لذا انواع زیادی از روشهای تفسیر را موجب شدهاست، که در ادامه میآیند. امّا تفاسیر با غیر از روش شان هم دسته بندی میشوند:
عربی یا فارسی؟ در جهان اسلام عربی زبانی بین المللی ست، و لذا معمول است که دانشمندان اسلامی؛ از فلاسفه ای چون ابن سینا گرفته تا فقهایی چون سید روحالله خمینی؛ از ایرانیان چون ملاصدرا گرفته تا اهل اندلس چون ابن رشد؛ از قدمایی چون فارابی گرفته تا معاصرانی چون علامه طباطبایی؛ برای نشان دادن تسّط خود بر علم و بر زبان عربی، کتابهای خود را به عربی مینوشتند. لذا اکثر کتب جهان اسلام به عربی و تعداد کمتری به فارسی، انگلیسی، چینی، فرانسوی و سایر زبانها اند.
شیعی یا سنّی؟ طبق حدیثی از پیامبر اسلام، جامعهٔ اسلامی پس از ایشان به ۷۲ مذهب تقسیم خواهد شد. اوّل
ین جدایی در مذاهب بین شیعه و سنّی رخ داد. لذا دانشمندان هر گروه قرآن را مطابق اصول آیین خود تفسیر میکنند.
لحن تفاسیر نیز ممکن است بیشتر ادبی یا بیشتر علمی باشد. مانند:
کنز الدقائق و بحر الغرائب - محمد بن محمد رضا قمی مشهدی: ادبی
المیزان فی تفسیر القرآن- سید محمد حسین طباطبایی: علمی
ترتیبی یا موضوعی؟ آیاتی از قرآن که قرار است تفسیر شوند، به دو روش انتخاب میشوند.
در اکثر تفاسیر کل قرآن یا قسمتی از قرآن به ترتیب آیات، شرح داده میشود. تعداد این گونه تفاسیر به قدری زیاد است که آگاهی از چند و چون شان از توان محقّقان بزرگ هم بیرون است.
در برخی تفاسیر قدیمی و جدید اگرچه آیات به ترتیب تفسیر شدهاند امّا در تفسیر روی موضوع خاصّی تاکید بیشتری شده. مانند:
تقریب القرآن إلی الأذهان - سید محمد شیرازی: با تاکید بر موضوعات اعتقادی و تاریخی
تفسیر نمونه - زیر نظر: مکارم شیرازی (معاصر): با تاکید بر موضوعات اجتماعی معاصر