لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 32 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
0
موضوع تحقیق:
تاریخ ایران پیش از اسلام
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه
2
تاریخ ایران پیش از اسلام در یک نگاه
6
ماد ها
8
هخامنشیان
9
سلوکیان
13
اشکانیان
14
1
ساسانیان
20
منابع
30
مقدمه
ترکیب قوم آریایی با اقوام کهنی که پیش از آنها در منطقه فلات ایران ساکن بودند ، ملتی را پدید آورد که در طول هزار سال ، سلسه ای از تمدن ها و امپراطوری های بزرگ را در جهان کهن به وجود آورد . این ملت با بهره گیری از میراث تمدن های کهن تر از خود نظیر بابل ، اورارتو ، آشور و عیلام ، تمدن و دولتی بزرگ را بنیان افکند و با وجود فراز و نشیب فراوان و شکست ها و فروپاشی ها ، فرهنگ ، ابنیه ، زبانها ، مذاهب و بسیاری دستاوردهای دیگر را نصیب تاریخ جهان نمود .
حمله اسکندر و هجوم یونانیان چندی استقلال سیاسی و سپس فرهنگی را از این ملت و سرزمین گرفت اما بازهم با رستاخیزی فرهنگی و سیاسی ، حکومت و دولتی برخاسته از ویژگی های سرزمینی و ملی به وجود آمد و صد ها سال ، سرداران و فاتحان بزرگ رومی را پشت آب های فرات وادار به شکست و سرافکندگی نمود .
یکی از مشهور ترین حاکمان رومی یعنی کراسوس ، در زمانی که دولت روم در حال اوج گیری بود ، و نه هنگامه ضعف یا ناتوانی اش ، بدست سرداران و لشگر های پارتی با همه سپاهیانش نابود شد . گویند این شکست کاملا روم را تکان داد و متوجه خطر پارت ها نمود . همین اتفاق در زمان ساسانیان هم تکرار شد و سه امپراطور رومی توسط لشگر های ایرانی ، کشته شدند و به اسارت درآمدند و وادار به صلح شدند .
اما نکته بسیار جالب آن است که ایرانی در اکثر اوقات ویژگی اش کشور گشایی نبوده است .ما هدف فاتحان و زورگویان بوده ایم اما نه مغلوب ایشان . چرا که همواره این فرهنگ و هنر و اندیشه ایرانی بوده است که قوم فاتح را اسیر و مفتون خویش می ساخت . هرودوت تاریخ نویس یونانی ، کمبوجیه فرزند و جانشین کورش را بد می گوید اما کتیبه ها و نوشته های مصری ، که از زیر خروار ها خاک بدست آمده اند ، او را چون حاکمی دادگر می ستایند . بسیاری تحولات در جهان باستان به ایران نسبت داده می شود ، فرای شرق شناس و ایران شناس برجسته آمریکایی اولین رواج گسترده مبادلات بر مبنای پول و سکه به داریوش هخامنشی نسبت می دهد . چرا که تا قبل از آن عمدتا صورت مبادله جنس به جنس بوده است . بعلاوه او می گوید که قانون ها و ساختار منظم حکومتی او چنان نامدار بوده است که حتی فیلسوفانی یونانی بدان اشاره می کردند و هم او احتمال می دهد که قانون و حقوق رومی که تا این حد برای غربی
2
ها نامدار و پر اهمیت است ، به نوعی برگرفته و اقتباس شده از قوانین داریوش بوده باشد .
ابن خلدون دانشمند بزرگ اسلامی ساکن شمال آفریقا و حدود مغرب و اندلس است . او در تقسیم بندی حکومت ها در جهان ، دسته ای را چنین معرفی می کند : حکومت هایی که بر مبنای عقل و خرد شکل گرفته اند و ساختار حکومتی و روش حرکت آن ها بر این مبنا استوار شده است . او بعنوان نمونه از این دسته ، حکومت ایرانیان را پیش از اسلام نام می برد . جالب آن است که منطقه زندگی او ، تا پیش از اسلام در اختیار و حاکمیت رومی ها بوده است و لذا ابن خلدون کسی است که با آنها کاملا آشنایی دارد ، اما باز هم به عنوان نمونه از حاکمیت خرد و عقل در جامعه و شیوه اداره ، ایران باستان را نام می برد .
بسیاری تحولات در جهان باستان به ایران نسبت داده می شود ، فرای شرق شناس و ایران شناس برجسته آمریکایی اولین رواج گسترده مبادلات بر مبنای پول و سکه به داریوش هخامنشی نسبت می دهد . چرا که تا قبل از آن عمدتا صورت مبادله جنس به جنس بوده است . بعلاوه او می گوید که قانون ها و ساختار منظم حکومتی او چنان نامدار بوده است که حتی فیلسوفانی یونانی بدان اشاره می کردند و هم او احتمال می دهد که قانون و حقوق رومی که تا این حد برای غربی ها نامدار و پر اهمیت است ، به نوعی برگرفته و اقتباس شده از قوانین داریوش بوده باشد .
ابن خلدون دانشمند بزرگ اسلامی ساکن شمال آفریقا و حدود مغرب و اندلس است . او در تقسیم بندی حکومت ها در جهان ، دسته ای را چنین معرفی می کند : حکومت هایی که بر مبنای عقل و خرد شکل گرفته اند و ساختار حکومتی و روش حرکت آن ها بر این مبنا استوار شده است . او بعنوان نمونه از این دسته ، حکومت ایرانیان را پیش از اسلام نام می برد . جالب آن است که منطقه زندگی او ، تا پیش از اسلام در اختیار و حاکمیت رومی ها بوده است و لذا ابن خلدون کسی است که با آنها کاملا آشنایی دارد ، اما باز هم به عنوان نمونه از حاکمیت خرد و عقل در جامعه و شیوه اداره ، ایران باستان را نام می برد .
تاریخ ایران پیش از اسلام در یک نگاه
3
مهاجرت آریائیان به ایران
پیش از مهاجرت آریائیان به ایران، اقوامی از نژادهای متفاوت با تمدنهای مشابه در آن میزیستند؛ طایفه هایی از نژاد سفیدپوست، که شعبهای از نژاد هند و اروپایی بودند، از شمال فلات ایران وارد این سرزمین شدند.
شعبههای مختلف آریایی، هر یک در قسمتی از ایران سکنی گزیدند: مادها در شمال غربی ایران، پارسهادر قسمت جنوبی و پارتهادر حدود خراسان امروزی.
مادها
مادها قومی ایرانی بودند از تبار آریایی که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدند. سرزمین مادها دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و بقیهٔ ناحیه زاگرس را با نام ماد بزرگ میشناختند. پایتخت ماد هگمتانه داشت. مادهادر اوایل قرن هفتم قبل از میلاد اولین دولت ایرانی را تاسیس کردند.
پس از حملات شدید و خونین آشوریان به مناطق مادنشین، گروهی از بزرگان ماد گرد رهبری به نام دیاکو جمع شدند.
از پادشاهان بزرگ این دودمان هووخشتره بود که با دولت بابل متحد شد و سرانجام امپراتوری آشوررا منقرض کرد و پایههای نخستین شاهنشاهی آریاییتباران در ایران را بنیاد نهاد.
دولت ماد در ۵۵۰ پیش از میلاد به دست کوروش منقرض شد و سلطنت ایران به پارسیها منتقل گشت. در زمان داریوش ، امپراتوری هخامنشی به منتهای بزرگی خود رسید: از هند تا دریای آدریاتیک و از دریای عمان تا کوههای قفقاز.
هخامنشیان
هخاماشیان نخست پادشاهان بومی پارس و سپس انسان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگوواپسین پادشاه ماد وارد ساخت و سپس فتح لیدی و بابل پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش را بنیادگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
در ۵۲۹ پ.م کوروش پایه گذار دولت هخامنشی در جنگهای شمال شرقی ایران با سکاها، کشته شد. لشکرکشی کمبوجیه جانشین او به مصر آخرین رمق کشاورزان و مردم مغلوب را کشید و زمینه را برای شورشی همگانی فراهم کرد. داریوش در کتیبهً بیستون می گوید: " بعد از رفتن او کمبوجیه به مصر مردم از او برگشتند..."
شورشها بزرگ شد و حتی پارس زادگاه شاهان هخامنشی را نیز در برگرفت. داریوش در کتیبه بیستون شمهای از این قیامها را در بند دوم چنین نقل میکند: " زمانی که من در بابل بودم این ایالات از من برگشتند: پارس، خوزستان، ماد، آشور، مصر، پارت) خراسان (مرو، گوش) افغانستان (مکائیه." داریوش از 9 مهر ماه 522 تا 19 اسفند 520 ق.م به سرکوبی این جنبشها مشغول بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 54 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تاریخ افغانستان
حدود دوهزار سال پیش از میلاد مسیح، سرزمین هندوکش (افغانستان) مورد هجوم اقوام آریایی که از درههای پامیر سرازیر شده بودند قرار گرفت و به تصرف این اقوام در آمد. روشن نیست پیش از تهاجم آریاییها چه کسانی در این سرزمین ساکن بودهاند. بطلمیوس و دیگر جغرافیدانان باستان از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک فارس (ایران امروز) در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به نام «آریانا» یاد کردهاند.
قدیمیترین اثر مکتوبی که در آن از سرزمین هندوکش ذکر به عمل آمده، اوستا کتاب مقدس زرتشت است.
هخامنشیان
باکتریا در حدود ۵۴۰ قبل از میلاد. توسط کورش هخامنشی فتح و به امپراتوری پارس پیوست. بعدها داریوش کبیر قسمتهای بیشتری از آن را فتح کرد. افغانستان کنونی در دوران داریوش هفت ساتراپی داشت و اهمیت استراتژیک زیادی داشت. در اواسط قرن چهارم قبل از میلاد فتوحات هخامنشی فروکش کرد و برخی از نواحی جنوب و شرق به تدریج از شاهنشاهی هخامنشی جدا شدند.
تاریخ افغانستان
حدود دوهزار سال پیش از میلاد مسیح، سرزمین هندوکش (افغانستان) مورد هجوم اقوام آریایی که از درههای پامیر سرازیر شده بودند قرار گرفت و به تصرف این اقوام در آمد. روشن نیست پیش از تهاجم آریاییها چه کسانی در این سرزمین ساکن بودهاند. بطلمیوس و دیگر جغرافیدانان باستان از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک فارس (ایران امروز) در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به نام «آریانا» یاد کردهاند.
قدیمیترین اثر مکتوبی که در آن از سرزمین هندوکش ذکر به عمل آمده، اوستا کتاب مقدس زرتشت است.
هخامنشیان
باکتریا در حدود ۵۴۰ قبل از میلاد. توسط کورش هخامنشی فتح و به امپراتوری پارس پیوست. بعدها داریوش کبیر قسمتهای بیشتری از آن را فتح کرد. افغانستان کنونی در دوران داریوش هفت ساتراپی داشت و اهمیت استراتژیک زیادی داشت. در اواسط قرن چهارم قبل از میلاد فتوحات هخامنشی فروکش کرد و برخی از نواحی جنوب و شرق به تدریج از شاهنشاهی هخامنشی جدا شدند.
حمله اسکندر
پس از شکست ایرانیان از لشکریان اسکندر و گشوده شدن پایتخت هخامنشی، داریوش سوم به سوی شرق متواری گشت و توسط بسوس، بدخش (والی) بلخ، کشته شد.
در سال ۳۲۹ پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخنویسان یونانی آن را پاراپومیسوس (Parapomisus) گفتهاند نهاد. اسکندر هرات را تصرف و پس از سپری نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیهای شد که به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده شد. لشکریان اسکندر پس از اشغال غزنه و کابل، در شمال کابل (غوربند) شهرک دیگری را نیز به نام اسکندریهٔ قفقاز بنا نهادند. اسکندر با سپاهیان خود وارد مناطق حاصلخیز آسیای میانه شد و میگویند با دختر یکی از خانهای محلی تخارستان نیز ازدواج کرد که اسمش رخسانه(Roxana)بود. اسکندر به مدت یک سال در دشتهای آسیای میانه سرگردان بود و با تاختوتاز جنگجویان این سامانها روبرو میگشت و شماری از سپاهیانش را نیز به علت سرما و کمبود خواروبار از دست داد.
پس از برونرفت اسکندر از باکتریا (سرزمین باختر)، برخی از سردارانش پادشاهی کوچکی تشکیل داده و مدت دویست سال بر این سرزمین فرمان راندند. از دو سده چیرگی
پادشاهان یونانی باکتریا چیزی به جز برخی از سکههای آن زمان بجا نمانده است.
کوشانیان
در قرن اول میلادی، قبایل صحراگرد یوئه-چی که از جانب شمال وارد باکتریا شده بودند یونانیها را تارومار کرده، باکتریا را تصرف نمودند و سلسلهٔ کوشان را بنا نهادند. کوشانیها که تجربهٔ حکومت نداشتند، امپراتوری خویش را بر ویرانههای امپرتوری یونانی بنا نهاده و دوباره سکههای یونانی و حتی الفبای یونانی را متداول ساختند.
کوشانیها تا اواسط فرن اول میلادی شهرهای کابل و قندهار را نیز تسخیر کرده و امپراتوری خویش را وسعت بخشیدند. در این دوران دین بودایی نیز توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد. در دوران حکمرانی کانیشکا، مبلغان آئین بودایی از طریق آسیای مرکزی به چین سفر نموده و در پخش و اشاعهٔ این آیین تلاشهای زیادی کردند. دورهٔ کوشانیها را میتوان دورهٔ تمدن جدیدی برای افغانستان محسوب کرد: این خاندان در پیکرتراشی پیشرفتهای بسیاری کرد و بتهای ۳۵ و ۵۳ متری بامیان که توسط طالبان نابود شدند از یادگارهای همین دوره بودند. خاندان کوشان در حوالی سال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 100 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
طرحهای نخستین
از زمانی که انسانها برای زندگی گروهی گرد هم آمدند بزه وجود داشته است، چنان که کتیبه اسپانیایی موجود در رمیجیا، Remigia
نزدیک شهر والانس، متعلق به دوره پیش از تاریخ که صحنه اجرای مجازات اعدام را نشان می دهد موید آن است، و می توان حدس زد که در همان زمان آثاری از آموزه کیفری می بایست وجود داشته باشد. پس از آن و بعدها متونی چون تورات ( به ویژه در سفر تثنیه و اعداد)، قانون حمورابی Hammourabia یا hammourapia پادشاه بابل و بنیانگذار نخستین امپراتوری بابلی قرنها پیش از میلاد مسیح بوده است. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: آشوری (محمد)، «عدالت کیفری از دیدگاه حمورابی» در عدالت کیفری، انتشارات گنج دانش، 1376، ص 87 و بعد. نئوفیل (میک)، قانون حمورابی، ترجمه کامیار عبدی، انتشارات سازمان میراث فرهنگی، 1373. برای مطالعه در خصوص قدیمی ترین اشاره به قتل و مجازات آن رجوع کنید به: بادامچی (حسین)، «قانون نامه اور- نمو: کهنترین قوانین جهان» (ترجمه و تالیف)، در کتاب امروز، مجموعه مقالات، نشر نگاه امروز، تهران، 1380، ص 107 و بعد(م).
یا قانون هیتیتها Hittites, مردمی از نژاد هند و اروپای بودند که بین سده های بیستم و دوازدهم پیش از میلاد در آناتولی مرکزی (استان یوزگات ترکیه فعلی) می زیسته اند و امپراتوری مقتدری را در آنجا بنا نهاده بودند. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: گرنی (الیور)، هیتی ها، ترجمه رقیه بهزادی، انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1371؛ اکبری رومنی (فرناز)،«درآمدی به قوانین هیتی»، مجله حقوقی و قضایی دادگستری، شماره 31، سال 1379، ص87 و بعد(م)
پدید آمدند که حاوی مقررات دقیق مبنی بر فلسفه کیفری بودند. بعد از این دوره کم کم نخستین آموزه های کیفری پدیدار شد.
نویسندگان دوره باستان یونان و رم
آیین دادرسی کیفری توجه قدما را زیاد به خود جلب نکرده است. فقط افلاطون در کتاب قوانین برگردان فارسی این اثر به قلم محمدحسین لطفی در انتشارات خوارزمی چاپ و منتشر شده است (م).
اشاراتی چند به آن دارد. وی غالبا ً تنها به بررسی قوانین آتن که با آنها آشنایی داشته است اکتفا می کند. در عین حال، افلاطون گهگاه راه حلهایی پیشنهاد می کند، که اگرچه امروز به نظر ما پیش پا افتاده می نماید، در آن موقع تقریبا ً انقلابی بوده است. زمانی که محاکمه کیفری، مبارزه ای بین بزهکار و بزه دیده در برابر قضات ساکت یا دادرسان خاموش،
2
طرحهای نخستین
از زمانی که انسانها برای زندگی گروهی گرد هم آمدند بزه وجود داشته است، چنان که کتیبه اسپانیایی موجود در رمیجیا، Remigia
نزدیک شهر والانس، متعلق به دوره پیش از تاریخ که صحنه اجرای مجازات اعدام را نشان می دهد موید آن است، و می توان حدس زد که در همان زمان آثاری از آموزه کیفری می بایست وجود داشته باشد. پس از آن و بعدها متونی چون تورات ( به ویژه در سفر تثنیه و اعداد)، قانون حمورابی Hammourabia یا hammourapia پادشاه بابل و بنیانگذار نخستین امپراتوری بابلی قرنها پیش از میلاد مسیح بوده است. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: آشوری (محمد)، «عدالت کیفری از دیدگاه حمورابی» در عدالت کیفری، انتشارات گنج دانش، 1376، ص 87 و بعد. نئوفیل (میک)، قانون حمورابی، ترجمه کامیار عبدی، انتشارات سازمان میراث فرهنگی، 1373. برای مطالعه در خصوص قدیمی ترین اشاره به قتل و مجازات آن رجوع کنید به: بادامچی (حسین)، «قانون نامه اور- نمو: کهنترین قوانین جهان» (ترجمه و تالیف)، در کتاب امروز، مجموعه مقالات، نشر نگاه امروز، تهران، 1380، ص 107 و بعد(م).
یا قانون هیتیتها Hittites, مردمی از نژاد هند و اروپای بودند که بین سده های بیستم و دوازدهم پیش از میلاد در آناتولی مرکزی (استان یوزگات ترکیه فعلی) می زیسته اند و امپراتوری مقتدری را در آنجا بنا نهاده بودند. برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: گرنی (الیور)، هیتی ها، ترجمه رقیه بهزادی، انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1371؛ اکبری رومنی (فرناز)،«درآمدی به قوانین هیتی»، مجله حقوقی و قضایی دادگستری، شماره 31، سال 1379، ص87 و بعد(م)
پدید آمدند که حاوی مقررات دقیق مبنی بر فلسفه کیفری بودند. بعد از این دوره کم کم نخستین آموزه های کیفری پدیدار شد.
نویسندگان دوره باستان یونان و رم
آیین دادرسی کیفری توجه قدما را زیاد به خود جلب نکرده است. فقط افلاطون در کتاب قوانین برگردان فارسی این اثر به قلم محمدحسین لطفی در انتشارات خوارزمی چاپ و منتشر شده است (م).
اشاراتی چند به آن دارد. وی غالبا ً تنها به بررسی قوانین آتن که با آنها آشنایی داشته است اکتفا می کند. در عین حال، افلاطون گهگاه راه حلهایی پیشنهاد می کند، که اگرچه امروز به نظر ما پیش پا افتاده می نماید، در آن موقع تقریبا ً انقلابی بوده است. زمانی که محاکمه کیفری، مبارزه ای بین بزهکار و بزه دیده در برابر قضات ساکت یا دادرسان خاموش،
2
Let juges muets
که فقط به صدور حکم اکتفا می کردند، بود افلاطون انتظار دارد که قضات نقش فعالی ایفا کنند و از طریق تحقیقات و بازجویی، توضیحات لازم را کسب کنند. وقتی کیفر از پیش در قانون مشخص نشده است، افلاطون خواهان دادن اختیار تعیین آن تنها به قاضی می شود و حالآنکه در عمل، همین قاضی فقط می توانسته به اعتبار و «ارزش» دلایل خواهان و خوانده رای خود را صادر کند.
در زمینه ادله اثبات جرم، افلاطون «سوگند» را به لحاظ بی تقوایی و اشاعه شرک رد می کند و از شهادت به دو شرط دفاع می کند، یکی اینکه قاضی آن را به صورت نوشته درآورد و دیگ آنکه نسبت به گواه کاذب شدت عمل به خرج داده شود که اگر وی قبلا ً سه بار محکوم شده است، کیفر مرگ در انتظارش باشد.
خلاصه آنکه افلاطون از آیین دادرسی ای که مبتنی بر عدم حضور فعال قاضی و استفاده از سوگند است دوری می جوید. بدین ترتیب، اندیشه ارائه خدمات عمومی در اجرای عدالت به طور ضمنی محسوس است.
3
مطالبی که درباره مبنای مجازات گفته شده بی نهایت مهم تر است. نویسندگان بسیاری، به ویژه تراژدی نویسان و فیلسوفان که اغلب یونانی هستند تا لاتینی، این مسئله را مورد ملاحظه قرار داده اند. این نویسندگان سه نقش و وظیفه برای کیفر قائل شده اند:
انتقام جویی
کیفر در نزد یونانیان قبل از هر چیز «وسیله ای است برای اعاده آبروی از دست رفته بزه دیده و هم زمان برای تایید مجدد حیثیت و قدرت وی، با توهین به شخص توهین کننده یعنی مجرم چندان که او را خوار کند». S. Said, “le future des peines en Grèce ancienne des “Tragiques” à Platon , in Le droit et le futur, “recherches de l’Université de Droit, d’Economie et de Sciences Sociales de paris” PUF, 1985, p. 11 et s.
در واقع کیفر باید قلب بر آشفته بزهدیده را آرام بخشد و به وی نفع برساند و برای او نوعی لذت به وجود آورد. در تراژدیهای یونانی نسبت به جانیان با بی رحمی رفتار می شود، و بزه دیده می تواند آزادانه خشم خود را ارضا کند در آژاکس اثر سوفکل قهرمان تراژدی از دشنام و تازیانه استفاده می کند. از نظر یونانیان فردی که دشنام و تازیانه به او وارد می شود تامرتبه بردگی تنزل می یابد. آشیل در اثر خود، پرومته در زنجیر، چهره ای از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
فرزندم ، اگر چه من به اندازه همه گذشتگان عمر نکرده ام ، با این حال در کارهای
آنان نگریستم و در اخبار آنان اندیشیدم و در آثارشان سیر نمودم ، به طوری که مانند
یکی از آنان گشته ام . بلکه از آن نظر که اطلاع از عموم سر گذشتشان پیدا کردم ،
گویی با همه آن مردم از اولین تا آخرین افراد آنان زندگی کرده ام و صاف آن را از
تیره اش و نفع آن را از ضررش شناختم .*
در مواردی متعدد از نهج البلاغه و قرآن مجید ، حاکمیت قانون د رهر دو قلمرو
حیات فردی و اجتماعی تصریح شده است . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه به
خوبی می توان فهمید که تحولات و رویدادهایی که در فرد و اجتماع به جریان می افتد ، تصادفی و بی علت و به عبارت کلی تر خارج از قانون نیست . از آیات قرآنی و جملات نهج البلاغه این معنی را می توان به عنوان یک حقیقت پذیرفت که واقعیت چنان نیست که انسان ها، حتی دیگر جانداران و موجودات بی جان ، به حال خود رها شده باشند و در مجرای هستی ، هیچ چیز شرط هیچ چیز نبوده باشد .
یک انسان ، حتی با حداقل آگاهی، می داند که اگر بخواهد گرسنگی خود را مرتفع کند ، حتماً باید غذا بخورد . او نمی تواند کاری انجام بدهد که اصلا ً گرسنه نشود و یا اگر گرسنه شد ، با خوابیدن یا راه رفتن خود را سیر کند ! یک انسان، حتی با حداقل آگاهی ، می داند که نمی تواند حتی به اندازه یک دقیقه ، در زمان رویارویی زمین با خورشید تغییری ایجاد کند . به عبارت جامع تر ، اگر در این جهانی که ما زندگی می کنیم ، یک حادثه ، اگر چه ناچیز ، مستثنی از قانون بوده باشد ، به دلیل پیوستگی شدیدی که در همه اجزای جهان ومیان روابط آنها وجود دارد ، در هر موقعیتی احتمال بروز هر حادثه ای ممکن خواهد بود . در این فرض، اگر حیات انسانی بتواند ادامه پیدا کند (که امکان پذیر نیست )، نه می تواند علمی به دست بیاورد و نه می تواند اراده ای داشته باشد ؛ بلکه به طور کلی هیچ حرکتی از انسان امکان پذیر نخواهد بود مگر آن چه که تصادفات پیش بیاورد!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 51 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
تاریخ اسلام
پیشینه
دین اسلام در سده هفتم میلادی در شبه جزیره عربستان ظهور یافت. در خلال یک سده پس از پیداییش آن، این دین موفق به ایجاد یک قلمروی اسلامی شد که از اقیانوس اطلس در شرق تا آسیای میانه در غرب امتداد یافته بود. یکپارچگی امپراتوری اسلامی دیری نپائید و بهزودی جنگهای داخلی در آن درگرفت که در میان تاریخنگاران اسلامی به دوران فتنه معروفند. پس از این مرحله، دوره دیگری به نام دوره دوم فتنه نیز بر جامعه اسلامی تأثیرگذار شد. پس از آن دودمانهای رقیب ادعای خلیفگی مسلمانان را داشتند و یکپارچگی جهان اسلام دیگر حاصل نشد.
اما از چندین سده بدین رو جریانهای فکری اسلامی رشد بسزایی دریکپارچگی جهان اسلامی داشته و جهان شاهد جوشش عظیم ازموج بیداری اسلامی درعصر حاضر میباشد.
عربستان در پایان قرن ششم میلادی در گیر و دار درد زایمان انتقال به مرحلهء یکتاپرستی بود. در دههء دوم قرن هفتم میلادی همزمان با گسترش اسلام در حجاز، در سه نقطهء دیگر عربستان نیز دین یکتاپرستی درحال شکل گرفتن بود و کسانی ادعای نبوت داشتند و دین نوینی را عرضه مینمودند. برای اینکه این موضوع را بهتر بشکافیم ابتدا باید به ترکیب قبایل عربستان در آن زمان نظری بیفکنیم.
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهء بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهئی ویژه و کعبهء قبیلهئی خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
۱) مجموعهء قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
1
تاریخ اسلام
پیشینه
دین اسلام در سده هفتم میلادی در شبه جزیره عربستان ظهور یافت. در خلال یک سده پس از پیداییش آن، این دین موفق به ایجاد یک قلمروی اسلامی شد که از اقیانوس اطلس در شرق تا آسیای میانه در غرب امتداد یافته بود. یکپارچگی امپراتوری اسلامی دیری نپائید و بهزودی جنگهای داخلی در آن درگرفت که در میان تاریخنگاران اسلامی به دوران فتنه معروفند. پس از این مرحله، دوره دیگری به نام دوره دوم فتنه نیز بر جامعه اسلامی تأثیرگذار شد. پس از آن دودمانهای رقیب ادعای خلیفگی مسلمانان را داشتند و یکپارچگی جهان اسلام دیگر حاصل نشد.
اما از چندین سده بدین رو جریانهای فکری اسلامی رشد بسزایی دریکپارچگی جهان اسلامی داشته و جهان شاهد جوشش عظیم ازموج بیداری اسلامی درعصر حاضر میباشد.
عربستان در پایان قرن ششم میلادی در گیر و دار درد زایمان انتقال به مرحلهء یکتاپرستی بود. در دههء دوم قرن هفتم میلادی همزمان با گسترش اسلام در حجاز، در سه نقطهء دیگر عربستان نیز دین یکتاپرستی درحال شکل گرفتن بود و کسانی ادعای نبوت داشتند و دین نوینی را عرضه مینمودند. برای اینکه این موضوع را بهتر بشکافیم ابتدا باید به ترکیب قبایل عربستان در آن زمان نظری بیفکنیم.
قبایل درون عربستان پیش ازظهور اسلام به ۳ مجموعهء بزرگ و رقیب و متخاصم تقسیم میشدند که هرکدام دارای خدایان قبیلهئی ویژه و کعبهء قبیلهئی خاص و آداب و رسومِ سنتی و دین مخصوص به خودشان بودند، و در آداب و رسومشان نقاط مشترک بسیاری با مجموعههای دیگر داشتند. این سه مجموعه عبارت بودند از:
۱) مجموعهء قبایل یمنی در جنوب عربستان؛
2
۲) مجموعهء قبایلِ ربیعه در شرق و شمالشرق عربستان؛
۳) مجموعهء قبایل مُضَر (بر وزن هنر) در مرکز و غرب عربستان.
بزرگترین مجموعهء قبایل عربستان قبایلِ یمنی بودند؛ بعد ازآنها مجموعهء قبایل ربیعه قرار میگرفتند؛ و مجموعهء قبایل مُضَر دردرجهء سوم ازنظر جمعیتی بودند.
مجموعهء قبایل یمنی جنوب عربستان از چند بخش تقسیم شده بود: قبایل مِذحَج (بر وزن بهتر) با شاخههای متعددشان در درون یمن ساکن بودند. بعد ازاینها قبایل کِنده (بر وزن قبله) بودند که محل اسکانشان در منطقهء حَضرَموت در شرق یمن در همین سرزمینی بود که اکنون نیز شرق یمن نامیده میشود و تا مرزهای عُمان امتداد دارد و از چندین شاخه تشکیل میشد. یمنیها از نظر سنتی دارای یک خدای برتر و مشترک بودند که دارای کعبهء مخصوص به خودش بود. درکنار او خدایان کوچک دیگر نیز پرستیده میشدند که نیاهای مقدس از خاندانهای کاهنان سنتی- به نامهای وُد، یَغوث، یَعوق، نَسرا- بودند. یعنی دین قبایل یمن یک دین مبتنی بر نیاپرستی بود، و کاهنانِ مرده و زنده که نوادگان نیاهای تقدسیافته بودند، رابطان میان مردم و خدای مشترکشان پنداشته میشدند؛ و منصب کهانت از پدر به پسر دست به دست میشد. آخرین کاهن مقدس قبایل یمنی مردی بود که در تاریخ اسلام با نام اهانتآمیز «اسود عَنسی»- یعنی سیاه قبیلهء عنس- شناخته میشود. یک شاخه از قبایل یمنی به نام بنیاسد نیز درشمال حجاز میزیستند که ازنظر آداب و رسوم سنتی شباهت تام و تمام با قبایل درون یمن داشتند و دارای کاهنان مقدس قبیلهئی بودند که منصبشان موروثی بود.
قبایل ربیعه که در بخش شرقی عربستان جاگیر بودند به دو بخش تقسیم میشدند. بزرگترین بخش آن قبایل بنیبکر بودند که در شمالشرق عربستان اسکان داشتند. بعد ازاینها قبایل بنیحنیفه که محل اسکانشان در منطقهء یَمامه درشرق عربستان بود، ازنظر جمعیتی دردرجهء دوم قرار میگرفتند. خدای مشترک دستهبندیِ قبایل ربیعه الرحمان نام داشت، و دارای کعبهء مخصوص به خودش در یمامه بود. یمامه از روزگاران دور تا اوائل قرن هفتم میلادی دردرون قلمرو ایران واقع میشد.
4
قبایل مُضَری که سومین دستهبندی قبایل عربستان بودند به چهار دسته تقسیم میشدند: یکی بنیعامر که بزرگترین بخش قبایل مضری بود و در مرکز عربستان اسکان داشت؛ دیگر بنیتمیم که بین بنیعامر و حجاز جاگیر بودند و بعد از بنیعامر ازنظر جمعیتی مرتبهء دوم را داشتند؛ سوم هوازن و ثقیف که ازنظر جمعیتی بعد ازاینها قرار میگرفتند و در منطقهء طائف ساکن بودند؛ و چهارم قبایل قریش و کِنانه که در مکه و اطرافش اسکان داشتند و کوچکترین بخش قبایل مُضَری بودند. خدای مشترک تمامی قبایل مضری الله بود؛ و کعبهء واقع در مکه که در زمانی از تاریخ برای پرستش او ساخته شده بود در اوائل قرن هفتم میلادی برترین بیت الله نزد این قبایل بود.
دو مجموعه از قبایل یمنی نیز در زمانی از تاریخ به بیابانهای شام کوچیده بودند و دردرون مرزهای امپراطوری روم میزیستند. در میان این مجموعه در اوائل قرن هفتم میلادی قبایل کَلب ازهمه بزرگتر بودند و در بخش غربی بیابانهای شام اسکان داشتند. بعد ازاینها قبایل غسان قرار میگرفتند که در جنوب شام جاگیر بودند.
مجموعهء دیگری از قبایل عرب به نام «اِیاد» نیز در نخش شرقی بیابانهای شام میزیستند. تمدنهای معروف به پترا و تدمر که ویرانههای شکوهمندی ازآن هنوز در سوریه و اردن برجا است یادگار این مجموعه از قبایل عرب است. خدای باستانی اینها اللات نام داشت؛ و درنوشتههای هرودوت نیز نام این خدا آمدهاست. خدای باستانی اینها اللات نام داشت؛ و درنوشتههای هرودوت نیز نام این خدا آمدهاست. آخرین پادشاه تدمر، وهب اللات معاصر شاپور اول ساسانی بود؛ و رومیها با کشتن وی تدمر را بهکلی ویران کردند. خرابههای بزرگ معبد اللات در منطقهء تدمر سوریه داستان یک دوران پرشکوه را بازگوئی میکند.
قبایل عربِ شام تا اواخر قرن ششم میلادی عموما به دین مسیح گرویده بودند و چیزی از دین کهن در میانشان نمانده بود. بعد ازگسترش اسلام نیز اینها خیلی دیر- و با آهنگی آهسته در طی یکی دوقرن- مسلمان شدند. ازاین رو در جریان سخن از شکلگیری اسلامهای متنازع که موضوع این نوشتار است به اینها اشارهئی نخواهد رفت. دراینجا همینقدر اشاره کنم که مبلغان مسیحی قبایل عرب شام- مخصوصا قبایل ایاد- که برای تبلیغ یکتاپرستی به میان قبایل عربستان میرفتند و در مناسبتها و بازارهای فصلی سخنرانی میکرند و شعر میخواندند اثر بسیار محسوسی در توجه دادن قبایل درون عربستان به یکتاپرستی داشتند؛ و داستانهای بسیاری از این مبلغان وارد کتابهای سیره و تاریخ اسلام شدهاست که جای سخن ازآنها دراینجا نیست.