لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
22
عنوان مقاله:
تعلیم و تربیت
منطقه ده آموزش و پرورش
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف تعلیم و تربیت
تربیت اخلاقی
تربیت و رشد ذهنی کودک
تربیت عقلانی
رشد و تربیت روانی و اجتماعی کودک
تنگناها و بحرانهای تربیتی
نقش مطبوعات و سایر نهادهای اجتماعی در تعلیم و تربیت
انتخاب شغل
دوستی و رفاقت در نوجوانی و جوانی
عشق ها یا بیداری عواطف
بزهکاریهای دوران نوجوانی
نگرانیهای دائمی شخصی و مسائل مدرسه
سالهای پایانی دبیرستان و دغدغه های کنکور شغل و ازدواج
تجربه های موفق آموزشی و تربیتی
فهرست منابع و مآخذ 38
22
عنوان مقاله:
تعلیم و تربیت
منطقه ده آموزش و پرورش
فهرست مطالب
مقدمه
تعریف تعلیم و تربیت
تربیت اخلاقی
تربیت و رشد ذهنی کودک
تربیت عقلانی
رشد و تربیت روانی و اجتماعی کودک
تنگناها و بحرانهای تربیتی
نقش مطبوعات و سایر نهادهای اجتماعی در تعلیم و تربیت
انتخاب شغل
دوستی و رفاقت در نوجوانی و جوانی
عشق ها یا بیداری عواطف
بزهکاریهای دوران نوجوانی
نگرانیهای دائمی شخصی و مسائل مدرسه
سالهای پایانی دبیرستان و دغدغه های کنکور شغل و ازدواج
تجربه های موفق آموزشی و تربیتی
فهرست منابع و مآخذ 38
1
مقدمه:
معلم بزرگترین نعمت و سرمایهی جوامع بشری، انسان یعنی عالیترین تجلیگاه خلقت الهی است. انسان مستعد و متصف به همهی صفات و کمالات الهی است و آفریده شده تا به مقام خلیفهی الهی برسد و این سیر بدون تعلیم و تربیت او میسر نمی شود.
انبیاء بعنوان اسوهی معلمین بشر آمده اند تا در سایهی کتاب مقدس الهی او را به این مقام برسانند. بنابراین معلمی که ادامه دهندهی راه تعلیم و تربیت انبیاء است چنین مسئولیت مهمی را به عهده دارد و این ممکن نیست مگر به نیت قرب الهی و اخلاص طریقت او.
پس از آن راه و روش تعلیم و تربیت است و هر آن کس که بی شناخت و از روش و راه در هر کار عمل نماید جزء در طریق بیهودگی نکوشیده است. چه آن که در تعلیم و تربیت این مسئله مهم تر و اساسی تر است. زیرا سروکار او با انسان است و انسان دارای قوای فطری و تفاوت استعدادی است و در اهمیت روش امام صادق (ع) فرمودند: «عمل کننده بی بصیرت به رهنوردی ماند که بیراهه رود. سرعت حرکت او را به هدف نمی رساند جزء آن که دورش میکند.»
امروزه روشها همراه با تحولات و رشد بشری رو به تکامل و پیشرفتگی است و معلم نیازمند است که به ابزار و روشهای نوین پا به عرصه تعلیم و تربیت گذارد.
وقتی سخن از تعلیم و تربیت به زبان می آید، لازم است ابتدا مفهوم روشنی از هر یک از این دو واژه بیان شود. تربیت، عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب در حالی که تعلیم عبارتست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای این که متعلم دانشی را واجد شود نکته حائز اهمیت در این تعریف آن است که معلم فقط زمینه را جهت فراگیری متعلم آماده می کند و این متعلم است که خود، فعالانه به یادگیری می پردازد.
بنابراین با توجه به واژه و تعریف تربیت نکات مهم زیر قابل توجه است:
2
1. از آن جایی که انسان دارای استعدادهای نهفته است تا تربیت صحیح نباشد این استعدادها هم مورد بهره برداری قرار نمی گیرد. 2. عبارت فراهم کردن زمینه ها و عوامل حاکی از این است که مربی فقط زمینهی شکوفایی استعدادهای متربی را فراهم می کند و این متربی است که باید فعالانه در جهت مطلوب حرکت نماید. 3. کلمه انسان نشان می دهد که موضوع تربیت، انسان است نه حیوان 4. متربی یا اثرپذیر در تعریف فوق فقط انسان است اما مربی و اثرگذار می تواند خداوند متعال، انسان باشد.
5. عبارت در جهت مطلوب نشان می دهد که اولاً تربیت دارای قصد و هدف است و یک عمل غیرعمدی و تصادفی نیست. 6. در ابتدا تعریف تربیت عبارت شناخت استعدادها ذکر نشده است. زیرا با این که شناخت استعدادها و قابلیت های متربی برای ت. ت لازم است اما این شناخت متن تربیت نیست بلکه مقدمهی آن است که از آن در علوم دیگری همچون روان شناسی بحث می شود.
افلاطون می گوید: در اثر تبیت، جسم و روح انسان به بلندترین پایه جمال و کمال می رسد بنابراین عالی و مقدس تر از تربیت، فنی نیست.»
تعلیم و تربیت به ویژه تربیت دینی می تواند ارتباط آفریده با آفریدگار را مستحکم تر نماید و او را به پذیرش تعهد و قبول مسئولیت وادارد. اساساً بعثت انبیاء امامت معصومین (ع)، و ولایت فقها نیز بر همین هدف استوار است. تعلیم و تربیت می تواند به رشد و ارتقاء جسمانی و روحانی انسان مدد نماید و نیازهای فردی، اجتماعی، اقتصادی انسان را تأمین کند. اساساً باید دانست که تمام امور زندگی بشر چه در حال فردی و چه اجتماعی، بطور مستقیم یا غیرمستقیم با امر تعلیم و تربیت ارتباط دارد، زیرا انسان موجودی صاحب اختیار و دارای ارادهی آزاد است و این اراده و اختیار تحت تأثیر حالات درونی و گرایشهای روحی اوست. در حدیثی از رسول خدا (ص) در اهمیت تربیت انسانها می فرماید: اگر خداوند به وسیلهی تو یک فرد را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و آنچه که در دنیاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
تفاوت عجب و غرور
معنای عجب و خودپسندی:
عجب و خودپسندى عبارت است از اینکه انسان خود را صاحب کمالات ببیند, آن کمالات را نیز از خود بداند, و به وجود این کمالات در دیگران توجه نداشته باشد و بدین خاطر در نفس خودش احساس رضایتمندی از خود نماید و به خود ببالد و در نتیجه فراموش نماید که او از خودش هیچ ندارد و همه چیزش از خدا است.
«عجب» به معناى «خوب انگاشتن» نفس است، بدون آن که شخص توجه به غیر داشته و خود را از دیگران برتر، همسان یا فروتر بیند.
عجب بزرگداشت خود به لحاظ نعمت و فراموش کردن منعم است, در حالی که انسان می داند با همه کمالاتی که ممکن است داشته باشد در مقابل عظمت هستى و کمالات آن، سرسوزنى هم به حساب نمىآید.
صاحب جامع السعادات در مورد عجب نوشته است: «عجب یکى از هلاک کنندههاى بزرگ و از رذیلانهترین ملکات بداخلاقى است». رسول خدا(ص) در مذمت عجب فرموده است: «سه چیز
هلاک کنندهى آدمى است (هلاکت به لحاظ حیات انسانى و ایمان)؛ حرصى که اطاعت و پىگیرى شود، هواى نفسى که تبعیت گردد و عجب انسان نسبت به خودش».
امام صادق(ع) فرمود: «کسى که دچار عجب شود هلاک مىگردد». ایشان در جاى دیگرى فرموده است: «اگر نبود که خداوند مىدانست هر آینه گناه بهتر از عجب است، کارى مىکرد که هیچ مؤمن به گناه آلوده نشود».
امورى که زمینه عجب را در انسان فراهم مىآورند وجود کمالاتی همچون علم و دانش، مال و ثروت، مقام و منصب، قدرت، آبرو، رأى و عقیده، عمل و اطاعت, هوش و ذکاوت، جمال و زیبائى، عقل و امثال آن است.
البته تکبر نیز همان «خوب انگاشتن» نفس است، با این تفاوت که شخص توجه به غیر نیز دارد و در مقایسه با دیگران خود را از آنها برتر و بزرگتر می انگارد. بنابراین عجب به معنای خود بینی و دیگران را ندیدن است و
«کبر» و «تکبر» به معناى «خود برتر بینى» در مقایسه با دیگران است. کبر از عجب نیز بدتر است، زیرا در آن تحقیر دیگران نیز نهفته است.
معنای غرور:
غرور به معنی فریفتگی به داشته ها و جذابیت های غیر حقیقی و علائق دنیوی است که باعث می شود انسان از یاد خدا غافل شود و معنویت و سرمایه های حقیقی سعادت خود را فراموش نماید و در نتیجه آن به انواع بیماری اخلاقی و روانی مانند عجب, تکبر, خودخواهی و مانند آن مبتلا گردد
این واژه به طور وسیعى در کلمات عرب مخصوصا در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى به کار رفته و در گفتگوهاى روزمره فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن به کار مىرود.
«راغب» در کتاب «مفردات» واژه «غرور» (به فتح غین که معنى وصفى دارد) را به معنى هر چیزى که انسان را مىفریبد و در غفلت فرومىبرد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان تفسیر مىکند
.
در «صحاح اللغة»«غرور» به معنى امورى که انسان را غافل مىسازد و مىفریبد )خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
بعضى از ارباب لغت - به گفته «طریحى» در «مجمع البحرین»گفتهاند: «غرور فریفتگی به چیزى است که ظاهری جالب, و دوست داشتنى دارد, ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است»
در کتاب «التحقیق فى کلمات قرآن الکریم» بعد از نقل کلمات ارباب لغت چنین آمده است: «ریشه اصلى این واژه به معنى حصول غفلت به سبب تاثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و... مىباشد».
در «المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء» که از بهترین کتب اخلاق محسوب مىشود و تکمیل و تهذیبى استبراى «احیاء العلوم» «غزالى» چنین مىخوانیم: «غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزى که موافق هواى نفس و تمایل طبع انسانى است و ناشى از اشتباه انسان یا فریب شیطان است و هر کس گمان کند آدم خوبى است(و نقطه ضعفى ندارد) خواه از نظر مادى یا معنوى باشد و این اعتقاد از پندار باطلى سرچشمه بگیرد آدم مغرورى است و غالب مردم خود را آدم خوبى مىدانند در حالى که در اشتباهند بنابراین اکثر مردم مغرورند، هر چند شکل غرور آنها و درجه آن متفاوت است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تکنولوژی آموزشی و رسانه ها
1
مقدمه
هر جا سخن از ترجمه و تبدیل علوم محض و یافته های علوم نظری به علوم کاربردی و تجویزی به میان آید، در حقیقت از تکنولوژی بحث شده است. تکنولوژی گرچه جدید است ولی کاربرد این مفهوم شاید همزاد تاریخ بشری باشد. بشر از ابتدایی ترین مراحل زندگی خود هر گاه به پدیده ای راه می یافت، یا رابطه بین دو یا چند عامل را شناسایی می کرد، برای حل مشکلات مختلف زندگی خود از این دانش استفاده می کرد.
به تبدیل دانش از مرحله پدیده ها، یا تبدیل کشف روابط موجود میان پدیده ها، به دستورالعملها یا دانش کاربردی، تکنولوژی گفته می شود.
تکنولوژی آموزشی و رسانه ها
2
چکیده
امروزه نتایج حاصل از بررسی موضوعات مشخص علوم نظری به صورت «مفاهیم، قوانین و نظریه های گوناکون »استخراج، جمع آوری و طبقه بندی می شود. هدف از این کار، دستیابی به یک شناخت دقیق و جامع از موضوعات است. این شناخت به صورت خام و به خودی خود، اغلب برای حل مسائل روزمره بشری قابل استفاده نیست و لازم است موارد کاربردی آن نیز مورد تحقیق قرار گیرد تا پس از حصول نتایج مثبت، عملا در خدمت بشر قرار گیرد.
در بررسی حاضر سعی بر این است که در رابطه با تکنولوژی آموزشی و ربط آن به رسانه ها بحث شده . معلم مسئول است که با اتخاذ تدابیر آموزشی و مدیریت نقش خود را ایفا می کند. در ادامه برای بهبود وضعیت تولید و ارائه خدمات، در مراکز آموزشی وابسته به مراکز صنعتی و تولیدی و خدماتی نیز بررسیهایی انجام شد.
تکنولوژی آموزشی و رسانه ها
3
تعریف تکنولوژی
تکنولوژی به معنی هر گونه مهارت عملی است که در آن از نتایج دانش و یافته های علمی استفاده می شود. به عبارت دیگر، تکنولوژی به معنی دانش کاربردی در مقابل علم محض است.
این کلمه در اصل از دو کلمه «تکنیک» و «لوژی »تشکیل شده است. «تکنیک» به معنای انجام دادن ماهرانه کار، و «لوژی »_معادل پسوند «شناسی»_ به معنای «علم و دانش »است. بنابراین، تکنولوژی را می توان روش شناسی یا دانش و علم به روشهای ماهرانه انجام دادن امور دانست؛ این معنای دوم چیزی است که واژه تکنولوژی بیشتر برای بیان آن به کار رفته است . مقدمات تکنولوژی آموزشی، ص 24
.
تعریف آموزش از دیدگاههای مختلف
کلمه آموزش Instruction و اضافه شدن آن به تکنولوژی به توضیح بیشتری نیاز دارد. آموزش چیست؟ آیا توضیحات شفاهی فرد به فرد یا افراد یا گروهی از شاگردان را می توان آموزش نامید؟ آیا این امر که معلم، کتاب یا جزوه ای را در اختیار شاگرد قرار دهد می توان آموزش نامید؟ . همان ، ص 36
آموزش از دیدگاههای مختلف تعریف گوناگونی دارد. دوبوآ آموزش را «مرتب و منظم کردن دقیق محیط فراگیر به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر در وضعیتهای مشخص »تعریف کرده است. این تعریف اگر چه بسیار کلی است، ولی نکات متعددی را مانند محیط، نتایج و وضعیت خاص در خود جای داده است. در این تعریف بررسی خصوصیات فراگیر مانند دانشهای قبلی وی یا انگیزه او به یادگیری، منظور نشده است.
برونر معتقد است در آموزش باید به چهار سوال مهم پاسخ داده شود.
1. پیش فرضها و پیش دانسته های فراگیر کدامند؟
2. برای یادگیری بیشتر، ساختار و ترکیب موضوع یادگیری باید به چه صورت باشد؟
3. ترتیب و توالی مواد یادگیری برای تسهیل در یادگیری چگونه است؟
4. کاربرد تشویق، تنبیه و بازخورد برای دستیابی به اهداف آموزشی به چه نحو است؟
تکنولوژی آموزشی و رسانه ها
4
طرح این گونه سوالات بعد از برونر نیز ادامه یافت و تکامل کمیت و کیفیت سوالات باعث دستیابی به تعریفی جامع و همه جانبه از آموزش شد. برای مثال گلیمر 1976 سوال زیر را در زمینه آموزشی مطرح کرد:
1. تجزیه و تحلیل موضوع تدریس را معلم یا طراح آموزشی چگونه باید انجام دهد؟ بعبارت دیگر، تعیین توانائی های لازم برای یادگیری یک موضوع پیچیده درسی چگونه صورت می گیرد؟
2. در تجزیه و تحلیل توانائی های فراگیر به چه عوامل دیگری باید توجه داشت؟ یعنی به کدامیک از توانائی های فراگیر باید بیشتر دقت شود.
3. بمنظور افزایش میزان یادگیری باید چه شرایط محیطی هنگام ارائه آموزش فراهم باشد؟
4. بهترین راه برای اندازه گیری یادگیری فراگیر کدام است؟
آندرسون عوامل موثر در آموزش را بدو دسته تقسیم کرده است . مباحث تخصصی در تکنولوژی آموزشی، ص 54
.
1. عوامل آموزشی 2. عامل تفاوت فردی
عوامل آموزشی شامل نحوه ارائه و نمایش محتوای آموزشی و مدت زمان اختصاص یافته به یادگیری هر موضوع از طرف معلم است.
عامل تفاوت یا تفاوتهای فردی شامل توانائی های عمومی فراگیر برای یادگیری است که میزان درک و فهم شاگرد را از دستورالعمل ها و توضیحات معلم تعیین می کند و همچنین زمان یادگیری – که برای فراگیران مختلف است - وبالاخره عامل زمانی را مشخص می کند که هر فراگیر عملا صرف یادگیری می کند.
آندرسون همچنین کیفیت آموزش را منوط به رعایت نکاتی می داند که عبارت است از:
1.مطلع ساختن فراگیر از آنچه در حال آموختن آن است؛
2. ایجاد رابطه حسی بین فراگیر و مواد آموزش؛
3. ارائه آموزش بنحوی که در هر مرحله آموزش زمینه ساز مراحل بعدی باشد.
4. هماهنگ کردن آموزش با خصوصیات و احتیاجات ویژه فراگیران.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
چرا و چگونه نهضت مشروطه بوجود آمد ؟
کسروی مانند اغلب مورخان رواج روزنامه و ایجاد دبستان را از عوامل بیداری مردم و انقلاب مشروطیت به شمار می اورد. ولی حقیقت آن است که تعداد محدود دبستان ها و روزنامه ها وافراد باسواد ناچیز تر از ان بود که نشاء حرکتی انقلابی شوند . بخصوص زمانی که در نظر آوریم که باسوادان غیر روحانی از طبقه اعیان واشراف جامعه و حامی استبداد بودند وفرصت طلبانه به صف انقلاب پیوستند ،کم اهمیتی عوامل مذکور بیشتر روشن می شود .
چرا:
انقلاب مشروطه در نتیجه ظلم و فشار روزافزرون شاه وشاهزادگان و حکامو ماموران دولتی به مردم ونیز بر اثر مداخلات بیگانگان در همه امور کشور بوجود آمد . به گفته ی ناظم السلام کرمانی مردم چنان بهستون امده بودند که همین قدر منتظر بهانه یا اذنی از طرف علما بودند که دکان ها راببندید تا این قدرت نهایی دست عمال دوست و بیگانگان را برای همیشه از جان و مال و ناموسشان کوتاه کنند . حوادثی از جمله به چوب بستن تاجر قند در تهران و انتشار عکس نوزبلژیکی در لباس روحانیت که در آخرین سالهای سلطنت مظفرالدین شاه رخ داد و درواقع جرقه ای بود که بر مخزن باروت خشم مردم خورد و یکباره شعله های اتش انقلاب سراسر کشور را فرا گرفت .
همچنین اقتباسی از کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت به نویسندگی دکترمهدی ملک زاده (چرا ) ایجاد مشروطیت را بررسی می کنیم .
در پیدایش نهضت مشروطه افراد زیادی بودند که در اینکار قدم نهادند. و عده ای پیش از آن دارفانی را وداع گفتند و عده ای در نهضت مشروطه سهیم بودند. اکنون به ذکر وقایعی می پردازیم که زمینه ساز وقوع انقلاب مشروطه شده اند .
انقلاب کبیر فرانسه : انقلاب کبیر فرانسه که مهم ترین حوادث سیاسی و اجتماعی جهان باید دانست در بیداری ملل از خواب غفلت و ویران کردن کاخ بیدادگران و نجات اقوام از بندگی و استبداد و بدست آوردن آزادی و حقوق بشریت بالاترین مقام رادر تاریخ دیا حائزاست .
در هر فرد متفکری لازم است که تاریخ انقلاب کبیر فرانسه را تحت دقت و مطالعه قرار دهد واز تکان بزرگی که نهضت ملی بر ارکان بشریت داده وتحولات عظیمی از آن جنبش آزادیخواهی که کلیه شئون جامعه بشر بوجود آورده آگاه گردد . در زمانی که تمام دنیا در تاریکی ، استبداد فرو رفته بود وسلاطین جابر ودست های خودمختار و روحانیون ریاکار چون شاهین پنجه های خود را دراعماق جسم و جان ملل جهان فرو برده بودندو همچون اسیرانی بودند و برای آنان جرقه ای در آن عالم ظلمانی جستن کرد و خرمن هستی استبداد بزرگترین کشور جهان را مبدل به تلی خاکستر نمود و در کلیه شئو.ن اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن ملت تحول عظیمی بوجود آورد . پایه ی تمدن دنیای نوین و رشه ترقیات محیرالعقول علم و صنعت گردید . پایه این انقلاب بزرگ و این انقلاب عظیم انسانیت در روی این اصل مسلم غیر قابل تردیداستوار بود .
2
چرا و چگونه نهضت مشروطه بوجود آمد ؟
کسروی مانند اغلب مورخان رواج روزنامه و ایجاد دبستان را از عوامل بیداری مردم و انقلاب مشروطیت به شمار می اورد. ولی حقیقت آن است که تعداد محدود دبستان ها و روزنامه ها وافراد باسواد ناچیز تر از ان بود که نشاء حرکتی انقلابی شوند . بخصوص زمانی که در نظر آوریم که باسوادان غیر روحانی از طبقه اعیان واشراف جامعه و حامی استبداد بودند وفرصت طلبانه به صف انقلاب پیوستند ،کم اهمیتی عوامل مذکور بیشتر روشن می شود .
چرا:
انقلاب مشروطه در نتیجه ظلم و فشار روزافزرون شاه وشاهزادگان و حکامو ماموران دولتی به مردم ونیز بر اثر مداخلات بیگانگان در همه امور کشور بوجود آمد . به گفته ی ناظم السلام کرمانی مردم چنان بهستون امده بودند که همین قدر منتظر بهانه یا اذنی از طرف علما بودند که دکان ها راببندید تا این قدرت نهایی دست عمال دوست و بیگانگان را برای همیشه از جان و مال و ناموسشان کوتاه کنند . حوادثی از جمله به چوب بستن تاجر قند در تهران و انتشار عکس نوزبلژیکی در لباس روحانیت که در آخرین سالهای سلطنت مظفرالدین شاه رخ داد و درواقع جرقه ای بود که بر مخزن باروت خشم مردم خورد و یکباره شعله های اتش انقلاب سراسر کشور را فرا گرفت .
همچنین اقتباسی از کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت به نویسندگی دکترمهدی ملک زاده (چرا ) ایجاد مشروطیت را بررسی می کنیم .
در پیدایش نهضت مشروطه افراد زیادی بودند که در اینکار قدم نهادند. و عده ای پیش از آن دارفانی را وداع گفتند و عده ای در نهضت مشروطه سهیم بودند. اکنون به ذکر وقایعی می پردازیم که زمینه ساز وقوع انقلاب مشروطه شده اند .
انقلاب کبیر فرانسه : انقلاب کبیر فرانسه که مهم ترین حوادث سیاسی و اجتماعی جهان باید دانست در بیداری ملل از خواب غفلت و ویران کردن کاخ بیدادگران و نجات اقوام از بندگی و استبداد و بدست آوردن آزادی و حقوق بشریت بالاترین مقام رادر تاریخ دیا حائزاست .
در هر فرد متفکری لازم است که تاریخ انقلاب کبیر فرانسه را تحت دقت و مطالعه قرار دهد واز تکان بزرگی که نهضت ملی بر ارکان بشریت داده وتحولات عظیمی از آن جنبش آزادیخواهی که کلیه شئون جامعه بشر بوجود آورده آگاه گردد . در زمانی که تمام دنیا در تاریکی ، استبداد فرو رفته بود وسلاطین جابر ودست های خودمختار و روحانیون ریاکار چون شاهین پنجه های خود را دراعماق جسم و جان ملل جهان فرو برده بودندو همچون اسیرانی بودند و برای آنان جرقه ای در آن عالم ظلمانی جستن کرد و خرمن هستی استبداد بزرگترین کشور جهان را مبدل به تلی خاکستر نمود و در کلیه شئو.ن اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن ملت تحول عظیمی بوجود آورد . پایه ی تمدن دنیای نوین و رشه ترقیات محیرالعقول علم و صنعت گردید . پایه این انقلاب بزرگ و این انقلاب عظیم انسانیت در روی این اصل مسلم غیر قابل تردیداستوار بود .
2
« خداوند انسان را ازاد خلق کرده وباید آزاد زندگانی کند » . این نهضت چنان رستاخیز عظیمی در دنیا برپا کرد و طوفان بی نظیری بوجود اورد که دنیا را در مقابل عظمت آن سر تمکین فرود آورد و تاج و تخت سلاطین و ابهت و بزرگواری روحانیون چون اشیای سبک وزن در طوفان یکی بعد ازدیگری سقوط کرده و جای خود را به قانون حقوق بشریت و اصل مسلم آزادی و عدالت دادند . پس از وقوع این اتفاق بزرگ در فرانسه ناپلئون بزرگ که یکی از سربازان شجاع انقلاب بود به مقام امپراطوری نائل شد. و پس از فتوحات درخشان و تسلط بر اروپا بنای تیرگی را با انگلستان که یکی از دولتهایی بود که مقابل قد رت ناپلئون مقاومت می کرد گذارد و چون کشور انگلستان جزیره ای است که از دریاها محصور است و قدرت دریایی انگلیس بر نیروی دریایی ناپلئون برتری داشت واشغال خاک انگلستان برای ناپلئون ممتنمع بود ، این بود که امپراطور بزرگ فرانسه بر آن شد که موثرترین قسمتهای امپراطوری انگلیس که هندوستان بود اشغال کند وچون از راه دریا به دلیلی که ذکرکردیم میسر نبود به آن شد که از راه خشکی و عبوراز ممالک مختلفه آن کشور وسیع و حاصل خیز را اشغال کند وبرای عملی کردن این منظور مجبور بود یا از راه دوستی یا بوسیله ی جنگ از ممالکی که در راه هندوستان جای داشتند عبور کند. از جمله ی این کشورها ایران بود ، از این رو قصد داشتند حیاتی به ریاست ژنرال گاردان به ایران بفرستند و چون در آن زمان شهرت این امپراطور در همه جا طنین انداز شده بود و فتحعلی شاه پادشاه ایران اتحادبا یک دوست مقتدر را خودمان بودبا کمال میل دوستی را پذیرفت .د ر اینجا یادداشتی از آقای هانری دوبرن که یک مرد انقلابی و از مردان ژنرال گاردان بود قید می کنیم : ایشان می نویسد؛ ایرانیان مردمان باهوشی هستند ولی ازاوضاع جهان و تحولاتی که در قرن اخیر روی داده بکلی بی خبرند . چنانچه گویی در پشت دیوار چین زندگی می کنند . من وقتی که از انقلاب کبیر فرانسه واصول جمهوریت و حقوق بشر برای برخی از رجال مهم صحبت می کردند آنها به درجه ای ازشگفت رسیده بودند که گویی از کتاب هزارویک شب برای آنان سخن می گوییم . در آخر با تهدیداتی که از سوی انگلیسی ها به سمت فتحعلی شاه می شد بنا به شد که اثر ژنرال گاردان و همراهانش را از خاک ایران خارج کند،
4
فارس را منتقل کرده و شاهزاده زندیه را که در آن زمان در هندوستان زندگی میکرد را برتخت سلطنت بنشاند . فرانسوی ها از سوی ایرانیان رانده شدند .
انقلابات روسیه :
دولت مقتدر و مستبد روس پس از آن که انعقاد قرارداد ترکمچای و تضمین سلطنت ایران در خانواده های قاجاریه همیشه درتلاش بود که قدرت و نفوذ خود را درایران زیاد کند و راه به خلیج فارس و دریای آزاد که یکی از بزرگترین آروزهای دیرینه آن دولت بود پیدا کند .
تاسیس بریگارد قزاق در فرماندهی و ریاست صاحبمنصبان روسی درزمان ناصرالدین شاه یکی از موفقیت های بزرگ آن دولت بدست آوردن اقتدار و نفوذ پذیری وی در داخل ایران بود زیرا که بیگارد قزاق یگانه قوای منظم دولت ایران محسوب میشد . و اغلب ماموریت های مهم دولتی به آن محول می گشت . اختیارات راه آهن جلفا و راه شوسه رشت و بانک رهنی و وامی که به ایران داد زد . که هر کدام مضراتی را به دنبال دارد . نفوذ دولت روسیه را در ایران روزافزون کرده بود وازهمه بالاتر نفوذی بود که مقامات سیاسی روسیه در دستگاه دولت ایران پیدا کرده بودند و به میل خود میتوانستند صدراعظم ها و حکام و وزرا را تغییردهند و کسانی که مورد اعتمادشان بود بجای آنان بنشانند و درنتیجه رجال دولت ایران سر تمکین درمقابل سیاست ان دولت فرود اورده و دست نشانده ی سفیر روسی شده بودند .
از وقایع روسیه که بیش از یک قرن از پیدایش مشروطیت ایران شروع شده بود وبه قیمت جان میلیون ها مردم ازادی خواه و بی گناه خاتمه یافت مانع بزرگی بود که روس ها بتوانند باسرما به جهانگیری بپردازند و طبع استوایی خود را آنطوری که مایل بودند زیر سایه ملل تحمیل کنند .
مشروطیت ژاپن :
کشور ژاپن که در اقصای شرق جای داشته وا زدریاهای بی پایان احاطه شده بود و در گم نامی میزیست نه اسمی از آن در جهان برده می شد درنتیجه پیدایش مشروطیت در آن شود به اندک زمانی ترقیات فوق العاده نایل گشت و درامور اجتماعی – فرهنگی – دفاعی پیشرفت شایانی نمود .و توجه جهانیان را به خود معطوف داشت . چون کشور ژاپن یکی ازممالک آسیاییاست و در آن زمان تمام کشورهای آسیا در تاریکی جهل زندگی می کردندظهور تسازی درخشان حکومت ملی در یک کشور آسیایی دوردست تاثیر بسیاری در کیسه ممالک آسیا من جمله ایرن داشت و طبقه ی روشنفکران ایران این تحول عظیم وترقی غیر منتظره ی ژاپن را که درخت تمدن آزادی است ، با تحسین تلقی کردند که روی آنان نیز از قید بندگی نجات یافتند . مشروطیت ژاپن نورامیدی در دلهای ایرانیان روشنفکر مایوس بوجودآورد .و ترقی سریعتر آن کشور آسیایی که متکی به شرکت دادن مردم در کارهای حکومتی و برخوردار شدن مردم از قانون بود ایرانیان طرفدار فلسفه ی نوین را به آینده ی کشور خود تا حدی دلگرم و امیدوار ساخت . این است که حقا مشروطیت کشور ژاپن را باید یکی از عوامل پدایش حکومت ملی در ایران دانست .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
تناسخ و معاد
تناسخ از ریشه «نسخ» گرفته شده و از کلمات اهل لغت درباره این واژه، چنین بر مىآید که از آن، دو خصوصیت استفاده مىشود: 1 ـ تحول و انتقال.2 ـ تعاقب دو پدیده که یکى جانشین دیگرى گردد. (1) در آنجا که حکمى در شریعت به وسیله حکم دیگر برطرف شود، لفظ «نسخ» به کار مىبرند، و هر دو ویژگى به روشنى در آن موجود است، ولى آنجا که این لفظ در مسائل کلامى مانند «تناسخ» به کار مىرود تنها به ویژگى اول اکتفا مىشود، ویژگى دوم مورد نظر قرار نمىگیرد.مثلا خواهیم گفت: «تناسخ» این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود، در این جا تحول و انتقال هست ولى حالت تعاقب، که یکى پشت سر دیگرى در آید، وجود ندارد.و در هر حال شایسته است ما به انواع تحولها و نقلها اشاره کنیم:
1 ـ انتقال نفس انسانى از این جهان به سراى دیگر.
2 ـ انتقال نفس در سایه حرکت جوهرى، از مرتبه قوه به مرتبه کمال، همان طور که جریان، در نفس نوزاد چنین است، زیرا نفس نوزاد از نظر کمالات کاملا به صورت قوه و زمینه است، ولى به تدریج به حد کمال مىرسد.3 ـ انتقال نفس پس از مرگ به جسمى از اجسام مانند سلول نباتى و یا نطفه حیوان و یا جنین انسان، و به دیگر سخن: آنگاه که انسان مىمیرد، روح او به جاى انتقال به نشأه دیگر، باز به این جهان باز مىگردد، و در این بازگشت نفس براى خود بدنى لازم دارد، که با آن به زندگى مادى خود ادامه دهد، این بدن که ما از آن به جسم تعبیر آوردیم گاهى نبات است، و گاهى حیوان است، و گاهى انسان، و در حقیقت روح انسان پس از آن همه تکامل، تنزل یابد و به نبات یا حیوان و یا جنین انسانى تعلق گیرد، و بار دیگر زندگى را از نو شروع کند، واقعیت مثل معروف «روز نو و روزى از نو» تجسم پیدا مىکند، این همان تناسخ است که در فلسفه اسلامى و قبلا در فلسفه یونان، بلکه در مجامع فکرى بشر مطرح بوده است و غالبا کسانى که تجزیه و تحلیل درستى از معاد نداشتند به این اصل پناه مىبردند، گوئى اصل تناسخ جبران کننده مزایاى معاد است و بازگشت انسان به این دنیا، و تعلق نفس به بدن مادى، گاهى براى دریافت پاداش، و با براى کیفر بینى است، مثلا کسانى که در زندگى دیرینه خود درست کار و پاکدامن بودهاند بار دیگر که به این جهان باز مىگردند و از زندگى بسیار مرفه و دور از غم و ناراحتى (به عنوان پاداش) برخوردار مىشوند، در حالى که آن گروه که در زندگى پیشین خود تجاوزکار و ستمگر بودهاند براى کیفر، به زندگى پستتر باز مىگردند ـ تو گوئى ـ اگر امروز گروهى را مرفه و گروه دیگرى را گرسنه و برهنه مى
بینیم این به خاطر نتیجه اعمال پیشین آنها است که به این صورت تجلى مىکند و هرگز تقصیرى متوجه فرد یا جامعه نیست.ما با این که از آمیختن بحثهاى فلسفى و کلامى به بحثهاى اجتماعى مىپرهیزیم ولى در این جا از اشاره به نکتهاى ناگزیریم و آن این که اعتقاد به تناسخ به این شکل، مىتواند اهرمى محکم در دست جهانخواران باشد که عزت و رفاه خود را معلول پارسائى دوران دیرینه، و بدبختى و بخت برگشتگى بیچارگان را نتیجه زشتکاریهاى آنان در زندگیهاى قبلى قلمداد کنند و از این طریق، بر دیگ خشم فروزان و جوشان تودهها که پیوسته خواستار انقلاب و پرخاشگرى بر ضد مرفهان و مستکبران مىباشند، آب سرد بریزند و همه را خاموش نمایند.اگر مارکسیسم مىگوید «دین افیون ملتها است» باید چنین اندیشههاى دینى را افیون ملتها بداند و آن را در خدمت مستکبران و غارتگران بیاندیشد، نه آئینهاى منزه از این خرافات را، و شاید به خاطر این انگیزه بوده است که اندیشه تناسخ در سرزمینهائى مانند «هند» رشد نموده که از نظر بدبختى و گسترش فاصله طبقاتى وحشت زا و هولناک مىباشد .به طور مسلم صاحبان زر و زور براى توجیه کارهاى خود، و براى فرو نشاندن خشم ملتهاى گرسنه و برهنه به چنین اصلى پناه مىبردند، و رفاه خود و سیهروزى همسایه دیوار به دیوار را از این طریق توجیه مىنمودند، تا آن هندى بیچاره به جاى فکر در انقلاب، بر زندگى قبلى خود تاسف ورزد، و با خود بگوید چرا من در هزاران سال پیشین در این جهان که زندگى مىکردم چنین و چنان کردهام که اکنون دامنگیرم شده است، ولى خوشا به حال آن خواجگان که هماکنون میوه نیکوکارى خود را مىچینند، بدون آنکه ستمى به کسى بنمایند.یک چنین اصل درست در خدمت ستمگران زورگو بوده است که متأسفانه در سرزمین هند رشد و نمو کرده است.در هر حال ما در این جا به بحث فلسفى خود ادامه مىدهیم و اقسام تناسخ را یادآور مىشویم: اصولا از طرف قائلان به تناسخ سه نظریه مطرح مىباشد که عبارتند از: 1 ـ تناسخ نامحدود.2 ـ تناسخ محدود به صورت نزولى.3 ـ تناسخ محدود به صورت صعودى.هر چند هر سه نظریه، از نظر اشکال تصادم با معاد یکسان نمىباشند، (2) زیرا قسم نخست از نظر بحثهاى فلسفى باطل و با معاد کاملا در تضاد مىباشند، در حالیکه قسم سوم فقط یک نظریه فلسفى غیر صحیح است هر چند اعتقاد به آن، مستلزم مخالفت با اندیشه معاد نیست، همان گونه که قسم دوم نیز مخالفت همه جانبه با اندیشه معاد ندارد، ولى چون همگى در یک اصل اشتراک دارند و آن انتقال نفس از جسمى به جسم دیگر، از این جهت قسم سومى را نیز در شمار اقسام تناسخ مىآوریم.اینک به توضیح اقسام نامبرده از تناسخ مىپردازیم :
1 ـ تناسخ نامحدود یا مطلق
مقصود از آن این است که نفس همه انسانها، پیوسته در همه زمانها از بدنى به بدن دیگر منتقل مىشوند، و براى این انتقال از نظر افراد، و از نظر زمان محدودیتى وجود ندارد، یعنى نفوس تمام انسانها در تمام زمانها به هنگام مرگ، دستخوش انتقال، از بدنى به بدن دیگر مىباشند، و اگر معادى هست جز بازگشت به این دنیا آن هم به این صورت، چیز دیگرى نیست و چون این انتقال از نظر افراد و از نظر زمان، گسترش کامل دارد از آن به تناسخ نامحدود یا مطلق تعبیر نمودیم.قطب الدین شیرازى در تشریح این قسم چنین مىگوید: «گروهى که از نظر تحصیل و آگاهى فلسفى در درجه نازل مىباشند به یک چنین تناسخ معتقدند، یعنى پیوسته نفوس از طریق مرگ و از طریق بدنهاى گوناگون، خود را نشان مىدهند و فساد و نابودى یک بدن مانع از عود ارواح به این جهان نمىباشد.» (3) ـ
2 ـ تناسخ محدود به شکل نزولى
قائلان به چنین تناسخ معتقدند، انسانهایى که از نظر علم و عمل، و حکمت نظرى و عملى، در سطح بالاترى قرار گرفتهاند، به هنگام مرگ بار دیگر به این جهان باز نمىگردند بلکه به جهان مجردات و مفارقات (از ماده و آثار آن) مىپیوندند و براى بازگشت آنان پس از کمال، به این جهان وجهى نیست.ولى آن گروه که از نظر حکمت عملى و علمى در درجه پائین قرار دارند، و نفس آنان آئینه معقولات نبوده و در مرتبه «تخلیه نفس» از رذائل توفیق کاملى به دست نیاوردهاند، براى تکمیل در هر دو قلمرو (نظرى و عملى) بار دیگر به این جهان باز مىگردند، تا آنجا که از هر دو جنبه به کمال برسند و پس از کمال به عالم نور مىپیوندند.در این نوع از تناسخ دو نوع محدودیت وجود دارد یکى محدودیت از نظر افراد زیرا تمام افراد به چنین سرنوشتى دچار نمىگردند و افراد کامل بعد از مرگ به جاى بازگشت به دنیا به عالم نور و ابدیت ملحق مىشوند، دیگرى از نظر زمان یعنى حتى آن افرادى که براى تکمیل به این جهان باز گردانده مىشوند، هرگز در این مسیر پیوسته نمىمانند، بلکه روزى که نقصانهاى علمى و عملى خود را بر طرف کردند بسان انسانهاى کامل قفس را شکسته و به عالم نور مىپیوندند.
3 ـ تناسخ صعودى
این نظریه بر دو پایه استوار است: 1 ـ از میان تمام اجسام، نبات آمادگى و استعداد بشرى براى دریافت فیض (حیات) دارد.2 ـ مزاج انسانى براى دریافت حیات برتر، بیش از نبات شایستگى دارد، او شایسته دریافت حیاتى است که مراتب نباتى و حیوانى را پشت سر گذاشته باشد.به خاطر حفظ این دو اصل، (آمادگى بیشتر در نبات، و شایستگى بیشتر در انسان) فیض الهى که همان حیات و نفس است، نخست به نبات تعلق مى
گیرد، و پس از سیر تکاملى خود به مرتبه نزدیک به حیوان، در «نخل» ظاهر مىشود، آنگاه به عالم جانوران گام مىنهد، و پس از تکامل و وصول به مرتبه میمون با یک جهش به انسان تعلق مىگیرد و به حرکت استکمالى خود ادامه مىدهد تا از نازلترین درجه به مرتبه کمال نائل گردد. (4) اکنون که با اقسام تناسخ و تفاوتهاى آنها آشنا شدیم پیرامون تحلیل و نقد این اقسام مطالبى را یاد آور مىشویم:
1 ـ تناسخ و معاد
دقت در اقسام سه گانه تناسخ این مطلب را به ثبوت مىرساند که اعتقاد به تناسخ مطلق صد در صد در نقطه مقابل معاد قرار گرفته است و قائلان به تناسخ نامحدود، حتى به عنوان نمونه هم نمىتوانند در موردى معتقد به معاد باشند، زیرا انسان در این نظریه پیوسته در حال بازگشت به دنیا است و از نقطهاى که شروع مىکند باز به همان نقطه باز مىگردد.در حالى که در تناسخ نزولى، تناسخ نه همگانى است و نه همیشگى و گروه کامل از روز نخست داراى معاد مىباشند یعنى مرگ آنان سبب مىشود که نفوس آنان به عالم نور ملحق گردد، ولى طبقه غیر کامل تا مدتى فاقد معاد مىباشند و مرگ آنان مایه باز گشت به این جهان است ولى آنگاه که از نظر علمى و عملى به حد کمال رسیدند، به گروه کاملان ملحق مىشوند و قیامت آنان نیز برپا مىشود.نظریه سوم کوچکترین منافاتى با معاد ندارد، بلکه خطاى آن در تبیین خط تکامل است که آن را به صورت منفصل و جداى از هم تلقى مىکند، و نفس را روزى در عالم نبات محبوس کرده، سپس از آنجا به عالم حیوان منتقل مىسازد، و پس از طى مراحلى، متعلق به بدن انسان مىداند، و نفس در این نظریه مثل مرغى است که از قفس به قفسى و از نقطهاى به نقطهاى منتقل مىگرد، و هرگز میان این مراتب، اتصال و پیوستگى، وجود ندارد و «نفس» در هر دورهاى براى خود بدنى دارد، تا لحظهاى که به آخرین بدن برسد و به هنگام مرگ به عالم آخرت ملحق شود.و اگر دارنده این نظریه، این مراتب را متصل و بهم پیوسته مىانگاشت، با حرکت جوهرى کاملا هم آهنگ بود، و در حقیقت حرکت جوهرى در این نظریه به صورت منفصل منعکس شده، در حالى که اگر قید انفصال را بردارد، و بگوید نطفه انسان از دوران جنینى تا انسان کامل گردد، مراحل نباتى و حیوانى را طى کرده و به مرتبه انسانى مىرسد، بدون این که براى نفس متعلقات و موضوعات مختلفى باشد، و در هر حال یک چنین نظریه هر چند با معاد تصادم ندارد از نظر برهان فلسفى مردود مىباشد.