لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
بحثى قرآنى وتاریخى پیرامون داستان ذوالقرنین
داستان ذوالقرنین در قرآن
قرآن کریم متعرض اسم اووتاریخ زندگى وولادت ونسب وسایر مشخصاتش نشده . البته این رسم قرآن کریم در همه موارد است که در هیچ یک از قصص گذشتگان به جزئیات نمى پردازد. در خصوص ذو القرنین هم اکتفا به ذکر سفرهاى سه گانه اوکرده ، اول رحلتش به مغرب تا آنجا که به محل فرورفتن خورشید رسیده ودیده است که آفتاب در عین ((حمئة (( ویا ((حامیه (( فرومى رود، ودر آن محل به قومى برخورده است . ورحلت دومش از مغرب به طرف مشرق بوده ، تا آنجا که به محل طلوع خورشید رسیده ، ودر آنجا به قومى برخورده که خداوند میان آنان وآفتاب ساتر وحاجبى قرار نداده .
ورحلت سومش تا به موضع بین السدین بوده ، ودر آنجا به مردمى برخورده که به هیچ وجه حرف وکلام نمى فهمیدند وچون از شر یاجوج وماجوج شکایت کردند، وپیشنهاد کردند که هزینه اى در اختیارش بگذارند واوبر ایشان دیوارى بکشد، تا مانع نفوذ یاجوج وماجوج در بلاد آنان باشد. اونیز پذیرفته ووعده داده سدى بسازد که ما فوق آنچه آنها آرزویش را مى کنند بوده باشد، ولى از قبول هزینه خوددارى کرده است وتنها از ایشان نیروى انسانى خواسته است . آنگاه از همه خصوصیات بناى سد تنها اشاره اى به رجال وقطعه هاى آهن ودمه اى کوره وقطر نموده است .
این آن چیزى است که قرآن کریم از این داستان آورده ، واز آنچه آورده چند خصوصیت وجهت جوهرى داستان استفاده مى شود: اول اینکه صاحب این داستان قبل از اینکه داستانش در قرآن نازل شود بلکه حتى در زمان زندگى اش ذوالقرنین نامیده مى شد، واین نکته از سیاق داستان یعنى جمله ((یسئلونک عن ذى القرنین (( و((قلنا یا ذا القرنین (( و((قالوا یا ذى القرنین ((به خوبى استفاده مى شود،
(از جمله اول برمى آید که در عصر رسول خدا (صلى اللّه علیه وآله و سلم ) قبل از نزول این قصه چنین اسمى بر سر زبانها بوده ، که از آن جناب داستانش را پرسیده اند. واز دوجمله بعدى به خوبى معلوم مى شود که اسمش همین بوده که با آن خطابش کرده اند)
خصوصیت دوم اینکه اومردى مؤ من به خدا وروز جزاء ومتدین به دین حق بوده که بنا بر نقل قرآن کریم گفته است : ((هذا رحمة من ربى فاذا جاء وعد ربى جعله دکاء وکان وعد ربى حقا(( ونیز گفته : ((اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یرد الى ربه فیعذبه عذابا نکرا واما من آمن و عمل صالحا...((گذشته از اینکه آیه ((قلنا یا ذا القرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا((که خداوند اختیار تام به اومى دهد، خود شاهد بر مزید کرامت ومقام دینى اومى باشد، ومى فهماند که اوبه وحى ویا الهام ویا به وسیله پیغمبرى از پیغمبران تایید مى شد، واورا کمک مى کرده .
خصوصیت سوم اینکه اواز کسانى بوده که خداوند خیر دنیا وآخرت را برایش جمع کرده بود. اما خیر دنیا، براى اینکه سلطنتى به اوداده بود که توانست با آن به مغرب ومشرق آفتاب برود، وهیچ چیز جلوگیرش نشود بلکه تمامى اسباب مسخر وزبون اوباشند. واما آخرت ، براى اینکه او بسط عدالت واقامه حق در بشر نموده به صلح وعفوورفق وکرامت نفس وگستردن خیر ودفع شر در میان بشر سلوک کرد، که همه اینها از آیه ((انا مکنا له فى الارض واتیناه من کل شى ء سببا(( استفاده مى شود. علاوه بر آنچه که از سیاق داستان بر مى آید که چگونه خداوند نیروى جسمانى وروحانى به اوارزانى داشته است .
جهت چهارم اینکه به جماعتى ستمکار در مغرب برخورد وآنان را عذاب نمود.
جهت پنجم اینکه سدى که بنا کرده در غیر مغرب ومشرق آفتاب بوده ، چون بعد از آنکه به مشرق آفتاب رسیده پیروى سببى کرده تا به میان دو کوه رسیده است ، واز مشخصات سد اوعلاوه بر اینکه گفتیم در مشرق و مغرب عالم نبوده این است که میان دوکوه ساخته شده ، واین دوکوه را که چون دودیوار بوده اند به صورت یک دیوار ممتد در آورده است . ودر سدى که ساخته پاره هاى آهن وقطر به کار رفته ، وقطعا در تنگنائى بوده که آن تنگنا رابط میان دوقسمت مسکونى زمین بوده است .
2
2 - داستان ذوالقرنین وسد ویاجوج وماجوج از نظر تاریخ
قدماى از مورخین هیچ یک در اخبار خود پادشاهى را که نامش ذو القرنین ویا شبیه به آن باشد اسم نبرده اند.
ونیز اقوامى به نام یاجوج وماجوج وسدى که منسوب به ذوالقرنین باشد نام نبرده اند. بله به بعضى از پادشاهان حمیر از اهل یمن اشعارى نسبت داده اند که به عنوان مباهات نسبت خود را ذکر کرده ویکى از پدران خود را که سمت پادشاهى ((تبع (( داشته را به نام ذوالقرنین اسم برده ودر سروده هایش این را نیز سروده که اوبه مغرب ومشرق عالم سفر کرد وسد یاجوج وماجوج را بنا نمود، که به زودى در فصول آینده مقدارى از آن اشعار به نظر خواننده خواهد رسید - ان شاء الله .
ونیز ذکر یاجوج وماجوج در مواضعى از کتب عهد عتیق آمده . از آن جمله در اصحاح دهم از سفر تکوین تورات : ((اینان فرزندان دودمان نوح اند: سام وحام ویافث که بعد از طوفان براى هر یک فرزندانى شد، فرزندان یافث عبارت بودند از جومر وماجوج وماداى وباوان ونوبال و ماشک ونبراس ((
ودر کتاب حزقیال اصحاح سى وهشتم آمده : ((خطاب کلام رب به من شد که مى گفت : اى فرزند آدم روى خود متوجه جوج سرزمین ماجوج رئیس روش ماشک ونوبال ، کن ، ونبوت خود را اعلام بدار و بگوآقا وسید ورب این چنین گفته : اى جوج رئیس روش ماشک و نوبال ، علیه توبرخاستم ، تورا برمى گردانم ودهنه هائى در دوفک تو مى کنم ، وتووهمه لشگرت را چه پیاده وچه سواره بیرون مى سازم ، در حالى که همه آنان فاخرترین لباس بر تن داشته باشند، وجماعتى عظیم وبا سپر باشند همه شان شمشیرها به دست داشته باشند، فارس وکوش وفوط با ایشان باشد که همه با سپر وکلاه خود باشند، وجومر وهمه لشگرش وخانواده نوجرمه از اواخر شمال با همه لشگرش شعبه هاى کثیرى با توباشند((
مى گوید: ((به همین جهت اى پسر آدم باید ادعاى پیغمبرى کنى وبه جوج بگویى سید رب امروز در نزدیکى سکناى شعب اسرائیل در حالى که در امن هستند چنین گفته : آیا نمى دانى واز محلت از بالاى شمال مى آیى ((
ودر اصحاح سى ونهم داستان سابق را دنبال نموده مى گوید: ((وتو اى پسر آدم براى جوج ادعاى پیغمبرى کن وبگوسید رب اینچنین گفته : اینک من علیه توام اى جوج اى رئیس روش ماشک ونوبال و اردک واقودک ، وتورا از بالاهاى شمال بالامى برم ، وبه کوه هاى اسرائیل مى آورم ، وکمانت را از دست چپت وتیرهایت را از دست راستت مى زنم ، که بر کوه هاى اسرائیل بیفتى ، وهمه لشگریان وشعوبى که با توهستند بیفتند، آیا مى خواهى خوراک مرغان کاشر از هر نوع و وحشیهاى بیابان شوى ؟ بر روى زمین بیفتى ؟ چون من به کلام سید رب سخن گفتم ، وآتشى بر ماجوج وبر ساکنین در جزائر ایمن مى فرستم، آن وقت است که مى دانند منم رب ...((
ودر خواب یوحنا در اصحاح بیستم مى گوید: ((فرشته اى دیدم که از آسمان نازل مى شد وبا اواست کلید جهنم وسلسله وزنجیر بزرگى بر دست دارد، پس مى گیرد اژدهاى زنده قدیمى را که همان ابلیس و شیطان باشد، واورا هزار سال زنجیر مى کند، وبه جهنمش مى اندازد و درب جهنم را به رویش بسته قفل مى کند، تا دیگر امتهاى بعدى را گمراه نکند، وبعد از تمام شدن هزار سال البته باید آزاد شود، ومدت اندکى رها گردد((
آنگاه مى گوید: ((پس وقتى هزار سال تمام شد شیطان از زندانش آزاد گشته بیرون مى شود، تا امتها را که در چهار گوشه زمینند جوج وماجوج همه را براى جنگ جمع کند در حالى که عددشان مانند ریگ دریا باشد، پس بر پهناى گیتى سوار شوند ولشگرگاه قدیسین را احاطه کنند و نیز مدینه محبوبه را محاصره نمایند، آن وقت آتشى از ناحیه خدا از آسمان نازل شود وهمه شان را بخورد، وابلیس هم که گمراهشان مى کرد در دریاچه آتش وکبریت بیفتد، وبا وحشى وپیغمبر دروغگوبباشد، و به زودى شب وروز عذاب شود تا ابد الا بدین ((
4
از این قسمت که نقل شده استفاده مى شود که ((ماجوج (( ویا ((جوج وماجوج (( امتى ویا امتهائى عظیم بوده اند، ودر قسمتهاى بالاى شمال آسیا از آبادیهاى آن روز زمین مى زیسته اند، ومردمانى جنگجوومعروف به جنگ وغارت بوده اند.
اینجاست که ذهن آدمى حدس قریبى مى زند، وآن این است که ذو القرنین یکى از ملوک بزرگ باشد که راه را بر این امتهاى مفسد در زمین سد کرده است ، وحتما باید سدى که اوزده فاصل میان دومنطقه شمالى وجنوبى آسیا باشد، مانند دیوار چین ویا سد باب الابواب ویا سد داریال ویا غیر آنها.
تاریخ امم آن روز جهان هم اتفاق دارد بر اینکه ناحیه شمال شرقى از آسیا که ناحیه احداب وبلندیهاى شمال چین باشد موطن ومحل زندگى امتى بسیار بزرگ ووحشى بوده امتى که مدام روبه زیادى نهاده جمعیتشان فشرده تر مى شد، واین امت همواره بر امتهاى مجاور خود مانند چین حمله مى بردند، وچه بسا در همانجا زاد وولد کرده به سوى بلاد آسیاى وسطى وخاورمیانه سرازیر مى شدند، وچه بسا که در این کوه ها به شمال اروپا نیز رخنه مى کردند. بعضى از ایشان طوائفى بودند که در همان سرزمینهائى که غارت کردند سکونت نموده متوطن مى شدند، که اغلب سکنه اروپاى شمالى از آنهایند، ودر آنجا تمدنى به وجود آورده ، وبه زراعت وصنعت مى پرداختند. وبعضى دیگر برگشته به همان غارتگرى خود ادامه مى دادند.
بعضى از مورخین گفته اند که یاجوج وماجوج امتهائى بوده اند که در قسمت شمالى آسیا از تبت وچین گرفته تا اقیانوس منجمد شمالى واز ناحیه غرب تا بلاد ترکستان زندگى مى کردند این قول را از کتاب ((فاکهة الخلفاء وتهذیب الاخلاق (( ابن مسکویه ، ورسائل اخوان الصفاء، نقل کرده اند.
وهمین خود موءید آن احتمالى است که قبلا تقویتش کردیم ، که سد مورد بحث یکى از سدهاى موجود در شمال آسیا فاصل میان شمال و جنوب است .
3- ذوالقرنین کیست وسدش کجا است ؟ اقوال مختلف در این باره
مورخین وارباب تفسیر در این باره اقوالى بر حسب اختلاف نظریه شان در تطبیق داستان دارند:
الف - به بعضى از مورخین نسبت مى دهند که گفته اند: سد مذکور در قرآن همان دیوار چین است . آن دیوار طولانى میان چین ومغولستان حائل شده ، ویکى از پادشاهان چین به نام ((شین هوانک تى (( آن را بنا نهاده ، تا جلوهجومهاى مغول را به چین بگیرد. طول این دیوار سه هزار کیلومتر وعرض آن 9 متر وارتفاعش پانزده متر است ، که همه با سنگ چیده شده ، ودر سال 264 قبل از میلاد شروع وپس از ده ویا بیست سال خاتمه یافته است ، پس ذوالقرنین همین پادشاه بوده .
ولیکن این مورخین توجه نکرده اند که اوصاف ومشخصاتى که قرآن براى ذوالقرنین ذکر کرده وسدى که قرآن بنایش را به اونسبت داده با این پادشاه واین دیوار چین تطبیق نمى کند، چون درباره این پادشاه نیامده که به مغرب اقصى سفر کرده باشد، وسدى که قرآن ذکر کرده میان دوکوه واقع شده ودر آن قطعه هاى آهن وقطر، یعنى مس مذاب به کار رفته ، و دیوار بزرگ چین که سه هزار کیلومتر است از کوه وزمین همینطور، هر دومى گذرد ومیان دوکوه واقع نشده است ، ودیوار چین با سنگ ساخته شده ودر آن آهن وقطرى به کارى نرفته .
ب - به بعضى دیگرى از مورخین نسبت داده اند که گفته اند: آنکه سد مذکور را ساخته یکى از ملوک آشور بوده که در حوالى قرن هفتم قبل از میلاد مورد هجوم اقوام سیت قرار مى گرفته ، واین اقوام از تنگناى کوه هاى قفقاز تا ارمنستان آنگاه ناحیه غربى ایران هجوم مى آوردند
جمله ((فى عین حمیة (( به صورت ((عین حامیة (( یعنى حاره (گرم ) نیز قرائت شده واگر این قرائت صحیح باشد دریاى حار با قسمت استوائى اقیانوس کبیر که مجاور آفریقا است منطبق مى گردد، وبعید نیست که ذوالقرنین در رحلت غربیش به سواحل آفریقا رسیده باشد.
قُلْنَا یَذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَن تُعَذِّب وَ إِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسناً(86)
قول منسوب به خداى عز وجل در قرآن کریم ، در وحى نبوى ودر ابلاغ به وسیله وحى استعمال مى شود، مانند آیه ((وقلنا یا آدم اسکن (( و آیه ((واذ قلنا ادخلوا هذه القریة (( وگاهى در الهام هم که از نبوت نیست به کار مى رود، مانند آیه ((واوحینا الى ام موسى ان ارضعیه ((
وبا این بیان روشن مى شود که جمله ((قلنا یا ذا القرنین ...(( دلالت ندارد بر اینکه ذى القرنین پیغمبرى بوده که به وى وحى مى شد، چون همانطورى که گفتیم قول خدا اعم از وحى مختص به نبوت است . جمله ((ثم یرد الى ربه فیعذبه ...(( از آنجا که نسبت به خداى تعالى در سیاق غیبت آمده خالى از اشعار به این معنا نیست که مکالمه خدا با ذوالقرنین به توسط پیغمبرى که همراه وى بوده صورت گرفته ، ودر حقیقت سلطنت از اونظیر سلطنت طالوت در بنى اسرائیل بوده که با اشاره پیغمبر معاصرش وهدایت اوکار مى کرده .
4
((اما ان تعذب واما ان تتخذ فیهم حسنا(( - یعنى یا این قوم را شکنجه کن ویا در آنان به رفتار نیکویى سلوک نما. پس کلمه ((حسنا(( مصدر به معناى فاعل وقائم مقام موصوف خود خواهد بود. ممکن هم هست وصفى باشد که تنها به منظور مبالغه آورده شده . بعضى گفته اند: مقابله میان عذاب واتخاذ حسن (خوشرفتارى ) اشاره دارد بر اینکه اتخاذ حسن بهتر است ، هر چند که تردید خبرى اباحه را مى رساند. پس جمله مزبور انشائى است ، در صورت اخبار، ومعنایش این است که : تومخیرى که یا عذابشان کنى ویا مشمول عفوخود قرارشان دهى ولیکن ظاهرا حکم تخییرى نباشد بلکه استخبارى باشد از اینکه بعدها با ایشان چه معاملهاى کند عذاب یا احسان واین با سیاق جواب یعنى جمله ((اما من ظلم فسوف نعذبه ...(( که مشتمل بر تفصیل به تعذیب واحسان است موافقتر ومناسبتر است ، زیرا اگر جمله ((اما ان تعذب ...(( حکم تخییرى بود جمله ((اما من ظلم ...(( تقریرى براى آن مى بود ومعنایش اعلام به قبول بود که در این صورت فائده زیادى افاده نمى کند.
وخلاصه معناى آیه این است که : ما از اوپرسش کردیم که با اینان چه معامله اى مى خواهى بکنى ، وحال که برایشان مسلط شده اى از عذاب واحسان کدامیک را در باره آنان اختیار مى کنى ؟ واودر جواب گفته است ستمکاران ایشان را عذاب مى کنیم ، سپس وقتى که به سوى پروردگار خویش بازگردند اوعذاب نکر به ایشان مى دهد،
وما به مؤ من صالح احسان نموده وبه آنچه مایه رفاه اواست تکلیفش مى کنیم .
در جمله ((اما ان تعذب (( مفعول را نیاورده ودر جمله ((واما ان تتخذ فیهم حسنا(( آورده واین بدان جهت است که همه آنان ظالم نبودند ومعلوم است که مردمى که وضعشان چنین باشد تعمیم عذاب در بارهشان صحیح نیست ، بخلاف تعمیم احسان که مى شود هم صالح قومى را احسان کرد وهم طالحشان را.
ظالمان را عذاب مى کنیم ومؤ منان صالح العمل را جزاى حسنى است
أَمَّا مَن ظلَمَ فَسوْف نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُّکْراً(87)
کلمه : ((نکر(( به معناى منکر وغیر آشنا وغیر معهود است ، یعنى خدا ایشان را عذابى بى سابقه کند که هیچ گمانش را نمى کردند و انتظارش را نداشتند.
مفسرین ، ظلم در این آیه را به ارتکاب شرک تفسیر نموده ، وتعذیب را عبارت از کشتن دانسته اند. بنابراین ، معناى جمله چنین مى شود: اما کسى که ظلم کند، یعنى به خدا شرک بورزد، واز شرکش توبه نکند به زودى اورا مى کشیم . وگویا این معنا را از مقابل قرار گرفتن ظلم با ایمان وعمل صالح در جمله ((من آمن وعمل صالحا(( استفاده کرده اند، و لیکن ظاهر از این مقابله این است که مراد از ظلم اعم از این است که ایمان به خدا نیاورد وشرک بورزد، ویا ایمان بیاورد وشرک هم نورزد و لیکن عمل صالح نکند وبه جاى آن ، عمل فاسد کند یعنى فساد در زمین کند. واگر مقابل ، ظلم را مقید به ایمان نکرده بود آن وقت ظهور در این داشت که اصلامقصود از ظلم فساد انگیزى در زمین باشد بدون اینکه هیچ نظرى به شرک داشته باشد، چون معهود از سیره پادشاهان این است که وقتى دادگسترى کنند سرزمین خود را از فساد مفسدین پاک مى کنند، (نه از شرک ) این نظریه ما بود در تفسیر ظلم به شرک وعین همین نظریه را در تفسیر تعذیب ، به قتل داریم .
وَ أَمَّا مَنْ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً فَلَهُ جَزَاءً الحُْسنى ...
کلمه ((صالحا(( وصفى است که قائم مقام موصوف خود شده ، و همچنین کلمه حسنى . وکلمه جزاء حال ویا تمیز ویا مفعول مطلق است ، وتقدیر چنین است : اما کسى که ایمان آورد وعمل کند عملى صالح، براى اوست مثوبت ((حسنى (( در حالى که ((جزاء(( داده مى شود، ویا از حیث جزاء، ویا جزایش مى دهیم جزاى حسنى .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
نام زبان ما به انگلیسی چیست: فارسی (Farsi) یا پرژن (Persian)؟
فارسی نام زبان ما بفارسی است. - شکل بسیار کوتا تری از این نوشته به زبان انگلیسی در سال 1997 در (www.Iranian.com) منتشر گردید.
در انگلیسی به آن پِرژِن (Persian) می گویند. اگر چه این گفته ساده می نماید اما در سالهای اخیر بگونه روز افزونی مشاهده می گردد که در زبان انگلیسی بجای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده می گردد. در این گفتار کوتاه، می خواهم توضیح دهم که چرا چینین جایگزینی صورت می گیرد، چه کسانی آن را انجام می دهند، و سرانجام اینکه زیان های این جایگزینی کدامند. پیش از این دیگران در این باره نکاتی را مطرح کرده اند و بحث هایی هم صورت گرفته اما بنظر می رسد که مسئله هنوز حل نگردیده و هر روز هم جدی تر می شود. - برخی از مطالبی که پیش از این در این باره نوشته شده عبارتند از:
احسان یار شاطر. "زبان نو ظهور." ایران شناسی. سال 14 شماره 1. بهار 1992. 27-30. و مقاله "ایران را در زبانهای خارجی چه باید خواند؟" رهاورد. 5-6، 20-21. (تابستان و پائیز 1988)، 70-75. و نیز مقاله "نام کشور ما را در زبان انگلیسی چه باید خواند." رهاورد. 8، 29. (بهار 1992)، 22-26.
پرژن (Persian) واژه ای است که قرن ها در غرب بکار برده شده است. اصل آن بر می گردد به واژه های پارس و پارسی. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح و بهنگامی که اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند و بنام پارسها شناخته می شدند، زبان آنها نیز پارسی نامیده می شد. این زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونی های بسیاری در دوره های گوناگون شده است که نتیجه آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد هنوز بکار برده می شد)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده نهم پس از میلاد رایج بوده)، و پارسی نو که دیگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی تبدیل گردید چرا که در زبان حاکمان جدید صدای "پ" وجود نداشت. اگر این صدا وجود داشت و یا اگر ایرانیان پشتکاری بیشتری در نگهداری نام واقعی آن می داشتند ، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما را یقینا ساده تر می بود. ولی ایرانیان فرم عربی شده این واژه را که همان "فارسی" می باشد برای نامیدن زبان خود انتخاب کردند. در غرب از همان دوران یونان و رم باستان این زبان پرژن (Persian) خوانده شده است - یا با تلفظی شبیه به آن بسته به زبانهای دیگر اروپایی. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و در کنار عربی تبدیل گردید به یک زبان جهانی بویژه در فلات ایران، در آسیای میانه، و تا همین سده های اخیر بعنوان یک زبان رسمی در هند
2
. در این دوران حجم بزرگی از آثار تاریخی، شعری، و ادبی، اجتماعی، و علمی به فارسی نوشته شد. - نگاه کنید به: Edward G. Browne, A Literary History of Persia (Cambridge: Cambridge University Press, 1902-4) and Jan Rypka, History of Iranian Literature (Dordrecht, Holland, 1968).
امروزه نیز فارسی همچنان نه تنها زبان رسمی ایران بلکه یکی از زبانهای رسمی افغانستان و جمهوری تاجیکستان نیز می باشد و هنوز هم زبان مردم بسیاری در سایر نقاط آسیای میانه می باشد. - برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به:
Kent, Roland G. (Roland Grubb), Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon. 2d ed. (New Haven, American Oriental Society, 1953); Dandamaev, M. A. Iranians in Achaemenid Babylonia, (Costa Mesa, Calif.: Mazda Publishers in association with Bibliotheca Persica, 1992); and Johnson, Edwin Lee. Historical Grammar of the Ancient Persian Language (New York: American book company, 1917).
اما سخن اصلی ما بر سر نام این زبان در زبان انگلیسی است نه تاریخچه آن. مسئله این است که چرا ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بجای نام انگلیسی آن (Persian) یا فرانسوی آن (Persane)، یا آلمانی آن ( Persisch) ، واژه "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در خود زبان فارسی در ایران یا کشورهای فارسی زبان است بکار برده می شود و چه کسانی به این کار دامن می زنند ؟ اشکال آن چیست؟
برای کسانی که به روزنانه ها، کتابها، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دوره های پیش از دهه هشتاد میلادی (و چاپ خارج از ایران) دسترسی دارند و یا برای کسانی که آن سالها را بیاد می آورند، روشن است که این زبان در آن روزگار در انگلیسی بطور عمده پرژن (Persian) خوانده می شد و نه فارسی (Farsi. در آن زمان به ندرت و تنها در موارد خاصی این واژه به چشم می خورد و قطعا مردم عادی غرب (بجز عده ای جهانگرد یا فرستاده های سیاسی و آنهم بخاطر بی اطلاعی دوستان بومی اشان) از آن بی اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان های غربی وجود داشت. ). اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال 1358 بود که بگونه ای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی بعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. انقلاب ایران در بسیاری زمینه ها بویژه در حوزه با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن، تولید ایدولوژی و ارتقاء آن، تولید هنر و تبلیغ آن، و نیز در زمینه چگونگی عرضه داشت هویت ایرانی دگرگونی های شگرفی
4
در جامعه ایجاد نمود. در سطح عمومی، دیگر این گونه تولیدات در انحصار یک گروه برگزیده اجتماعی نبود بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به این گونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثال های موفقیت آمیز آن شرکت انبوه بیشماری از زنان ایرانی در فعالیت های ادبی، سینمایی، و نقاشی است. مسئله ارتقاء گفتمان حکومتی بعنوان یک سیاست رسمی در سطح داخلی و بین المللی همچنان بعنوان یک ضرورت باقی ماند اما دیگر بجای ستایش نظام ایران باستان، دولت به ستایش سنت های دینی پرداخت که از آن رهگذر تا اندازه ای هر آنچه که باستانی، غربی، یا بطور کلی غیر مذهبی بود نفی می گردید. همزمان، انقلاب باعث تبعید، کوچ احباری، یا کوچ آزادانه بسیاری از ایرانیان با زمینه های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب گردید. همه این دگرگونی ها به نوعی در باز عرضه داشت هویت ایرانی که پیش از این بیشتر در رابطه با ایران تاریخی بود تاثیر گذاشت. از نتایج این دگرگونی های گفتمانی یکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بعنوان نام این زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا این را باید روش کرد که این کسانی که به رایج کردن این واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بوده و از کدام خواستگاه دست به این کار زدند.
در این رابطه به چند گروه می توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگیزه یا دلایل مختلفی به این کار اقدام کرده باشند. نخستین گروه مدیران کشوری پس از انقلاب بودند که در اخبار انگلیسی و دیگر زبان های خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلامیه های انقلابی به زبان های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. - در این مورد بویژه می توان به نشریات انگلیسی زبان چاپ تهران، کتابهای تبلیغاتی چاپ برخی از وزارت خانه ها، و بروشورهای توریستی چاپ سازمان جهانگردی اشاره نمود که همه آنها از واژه فارسی در متون انگلیسی خود استفاده می کردند.
این البته به این معنا نیست که در رژیم پیشین هیچکس هیچگاه از نام بومی این زبان در زبان های خارجی استفاده نمی کرد. بودند تعدادی که این کار را می کردند. اما با انقلاب 1979، و سپس با حادثه گروگانگیری، ایران نا گهان در مرکز توجه جهانیان قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولین انقلابی ایران چه می گفتند. آنها گاه بر اثر بی توجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می کردند و گاه نیز انگیزه های ایدولوژیک آنان را به این کار وا می داشت. برخی از مخالفان فرهنگ غربی می دانستند که زبان ما برای مثال در انگلیسی پرژن (Persian) خوانده می شد و نیز می دانستند که عربها آن را الفارسی
4
می خوانند و نیز تا حدی به رابطه واژه پرژن (Persian) با تاریخ ایران باستان هم آگاهی داشتند و بنابراین نمی توان گفت که تمام حرکات آنها نا آگاهانه بوده است. رواج واژه فارسی (Farsi) برای این گروه نه تنها عملی در مخالفت با غرب بود بلکه از نظر ایدولوژی نیز باعث ایجاد فاصله هر چه بیشتر با فرهنگ ایران باستان می گردید، درست بر خلاف کاری که برخی از مسولین رژیم پیشین در صددش بودند، یعنی اغراق در مورد ایران باستان و اهمیت آن در زندگی روزمره مردم دوران ما. شاید هم اینان صادقانه باور داشتند که باید این نام را تغیر داد که در این صورت درست این است که دلایل این باور خود را مورد بحث عمومی قرار می دادند. برای مثال حتا امروز نیز دریک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد بنام فارسی سرویسس (Farsi Services): این را چگونه می توان توضیح داد.هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را فارسی بخواند، طبعا بسیاری از وابسته های سیاسی کشور های دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام می خوانند بویژه اگر آنها از کشورهایی باشند که در آنجا به زبان ما فارسی می گویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه، و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی به زبان ما فارسی (Farsi) خطاب می کنند.
گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه گزارش به ایران به ویژه در ده شصت سفر می کردند. اینان با توجه به زمان محدودی که در آنجا می گزراندند، تعجب آور نبود که تنها کلمه ای را که حتما یاد می گرفتند همین واژه فارسی بود بویژه که از مسئولین هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان، کلمه پرژن را نمی شنیدند. این خبرنگاران پس از بازگشت از معلومات تازه خود، از جمله نام زبان کشور ایران، در نوشته هایشان استفاده می کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثیر قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به این کار ادامه می دهند و از بکار بردن نام درست این زبان در زبان خود اجتناب می ورزند. در این مورد نیز که رفتار مقامات ایرانی با نام بین المللی زبان خود نیز در مورد رفتار خبرنگاران نیز بی تاثیر نبوده است. بالاخره آنها گزارشگرند و هر چه را بشنوند تکرار می کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
بحث هدفمند کردن یارانهها از مسائلی است که همیشه مدنظر صاحبنظران اقتصادی برای اصلاح بخشی از ساختار اقتصادی بوده است، با مروری بر احکام برنامههای دوم و سوم و چهارم این مهم مدنظر بوده و دولتهای وقت مکلف به تدوین لایحهای برای هدفمند کردن یارانهها بودند، به هر تقدیر دولتهای قبلی یا زمینه را مساعدت ندیدند یا کاهلی کرده و از اجرای آن خودداری نمودند. اما دولت دهم با شجاعت نسبت به اجرای این مهم اقدام کرد و لایحه هدفمند کردن یارانهها را تقدیم مجلس نمود و به مردم وعده داد که با ارائه 7 بسته اقتصادی، اصلاحات ساختاری در نظام اقتصادی را به سرانجام رساند. اولین بسته هم هدفمند کردن یارانهها است. نکته قابل تامل اینکه، این بسته بایستی در کنار سایر بستهها دیده شود تا نتیجه مثبت در پی داشته باشد لذا انتظار میرود، دولت و مجلس در زمینه سایر بحثهای اقتصادی مانند نظام بانکی، ارزش پول ملی، مالیاتها، گمرک و... نیز سریعاً اقدام کنند. اما درخصوص بیمها و امیدهای لایحه هدفمند کردن یارانه چند نکته قابل توجه است.
1) ضرورت انجام این کار، برای همه مدیران و کارشناسان و اهل فن روشن است و هیچکس در تصویب و اجرا و اصلاح نظام هدفمند کردن یارانهها تردید ندارد به عبارتی یک اجماع حداکثر بین مدیران و نخبگان جامعه وجود دارد، لذا بایستی همه دلسوزان فارغ از نگاه سیاسی، از این شجاعت و اقدام مثبت دولت حمایت کرده و اجرای آن را تشویق کنند.
2) اهداف اصلی این طرح بهبود نظام هدفمند کردن یارانه، بهبود بهرهوری تولید و فرایندها، مدیریت مصرف بهینه، استفاده مطلوب از منابع، عدالت، کاهش تورم و افزایش اشتغال است. لذا در تمام مراحل تصویب و اجرا بایستی فرایند را با اهداف سنجید و هر کجا به این اهداف خدشه وارد شد، با تدبیر اصلاح شود.
3) در بررسی ابعاد لایحه حتماً آثار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی مد نظر گرفته شود، ظرفیت اجتماعی مردم، مهار تورم و آثار هر یک از احکام توسط کارشناسان و نمایندگان محترم مجلس بطور دقیق بررسی و بدون کوچکترین ملاحظه بیان شود.
4) این طرح دارای مزایا و منافعی مانند مدیریت مصرف، مشارکت مردم در مدیریت منابع ملی، بهبود فرایندها و بهرهوری، بسترسازی برای آزاد سازی اقتصاد در چارچوب اصل 44، ارتقاء مدیریت دولتی و شرکتهای دولتی، ایجاد بستر اشتغال به شرط تدوین درست و اجرای درستتر در پی دارد، اما مهمترین بعد یا نقطه منفی این طرح آثار تورمی مستقیم، غیر مستقیم و انتظاری آن است، در این شرایط که کم و بیش آثار منفی بحران مالی غرب در کشور نمایان شده، دولت با سیاستهای انقباظی، بخشهای تولیدی را در تنگنا قرار داده و تا حدودی با رکود اقتصادی روبرو هستیم، احتمال تعطیل و ورشکستگی برخی واحدهای تولیدی، افزایش افسار گسیخته قیمتها و تورم مخصوصاً در بخش حمل و نقل و کالاهای اساسی را داشته باشیم. دولت باید برای نظارت و مدیریت آنها طرحها و سیاستهای جداگانهای در نظر بگیرد. همه از آثار تورمی اجرای لایحه حرف میزنند، ولی نه و دولت نه کارشناسان، طرح مدون و روشنی برای اداره و مدیریت تبعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن ارائه نمیکنند. اولاً مدیران اقتصادی و اقتصاددانان مدلی را سراغ ندارند که بتواند دقیقاً آثار تورمی یا شوک تورمی حاصل از اجرای آن را محاسبه کند، ثانیاً اختلاف سلیقه در این خصوص زیاد است ثالثاً اجمالاً همه قبول دارند مهمترین چالش این لایحه، شوک تورمی است آیا نباید برای این امر بصورت منطقی، عقلایی تدبیری اندیشید و در حد یک طرح منسجم در دولت مطرح کرد؟
3
معمولاً همه مدیران و کارشناسان از ضرورت انجام این کار و مزایای آن حرف میزنند، مردم فهیم ما هم انصافاً در مسائل همراهی میکنند، اما متاسفانه هیچکس از آثار منفی آن ولو حداقل حرفی نمیزند، اصلاً بیان اشکالات این طرح تبدیل به یک تابو شده است و هیچکس جرات نمیکند – حتی در مجلس- اما اگر از رئیس جمهور گرفته تا مجلس و سایر مدیران در کنار نقاط مثبت، نقاط منفی را نیز بیان کنند، جامعه آماده همراهی میشود. بهر حال این یک جراحی است، مصرف بیرویه کنترل میشود، در برخی بخشها مردم به زحمت میافتند باید مصرف خود را مدیریت کنند. تولید کنندگان باید افزایش هزینهها را با بهبود بهرهوری- که زحمت دارد- جبران کنند. اینها همه هزینه و زحمت دارد چرا صدا و سیما، مسئولین این ابعاد را برای مردم باز نمیکنند.
در گزارش کمیسیون ویژه برخی احکام وجود دارد که نگرانیهای جدی را در پی دارد. بعنوان مثال:
در یکی از مواد لایحه آمده است، «قیمت حاملهای انرژی به تدریج و حداکثر تا پایان برنامه پنجساله توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کمتر از 90% قیمت تحویل روی کشتی (فوب) در خلیج فارس نباشد»
این حکم سه پیام دارد تدریج، حداکثر تا پایان برنامه، کمتر از 90% قیمت تحویل فوب اگر دولت سیاست تدریجی را دنبال کند و با یک شیب آرام قیمتها را تعدیل کند، نگرانیها نسبت به شوک تورمی کاهش مییابد، اما اگر این کار دفعی انجام گیرد شوک تورمی جدی است البته چون دولت در بند الف ماده 8 «موظف به پرداخت نقدی و غیر نقدی یارانه به پنج دهک» است، احساس میشود، دولت تمایل به افزایش دفعی قیمتها برای پرداخت به پنج دهک دارد که باید نمایندگان محترم با اصلاحاتی، سیاست تدریجی را دنبال کنند مثلاً با حذف عبارت «حداکثر» یا کاهش پرداخت از پنج دهک به سه دهک حداقل در سال اول و دوم اجرای طرح . در تبصره 4 ماده یک، قیمتها برای سال به گونهای تعیین شده است که برای مدت یکسال حداقل مبلغ یکصد هزار میلیارد ریال و حداکثر مبلغ دویست هزار میلیارد ریال درآمد بدست آید. این مهم از تکالیف دولت است. اما چگونه؟ مثلاً اگر هدف یکصد هزار میلیارد ریال باشد، قیمت حامل های انرژی چقدر میشود؟ و مبلغی که بعنوان یارانه به پنج دهک داده میشود چقدر است؟ و اگر دویست هزار میلیارد ریال بشود چه اتفاقی میافتد؟ آیا این رقم براساس یک جدول محاسبه شده است؟ اگر شده خوب است به اطلاع عموم برسد. به ویژه نمایندگان محترم آثار تصمیم خود را ببینند، این حکم و آثار آن قابل محاسبه و بررسی است .بدون توجه به آثار آن این اعداد چه توجیهی دارد؟ چرا نباید این اعداد افزایش یا کاهش پیدا کنند؟ این اعداد چه آثاری در بخش تولید صنعتی و کشاورزی دارد؟ همه میدانیم بخش تولید و بهبود بهرهوری در یک بستر تدریجی، برنامهای شکل میگیرد، اگر یک دفعه به بخش تولید شوک وارد شود بجای بهرهوری، با ورشکستگی روبرو خواهیم شد
3
.
در ماده 17 لایحه آمده است معافیتهای مالیاتی کارکنان دولت طی پنج سال دو برابر خواهد شد، این حکم چقدر از درآمدهای مالیاتی دولت را کاهش میدهد، چقدر آثار مثبت اقتصادی و اجتماعی مالیاتها را تحت تاثیر قرار میدهد. با توجه به اینکه هزینههای دولت در اثر تعدیل قیمتهای حاملهای انرژی افزایش مییابد. از سویی منابع درآمدی هم کاهش مییابد از چه منبعی دولت جبران هزینهها را میکند آیا غیر از درآمدهای نفتی منابعی وجود دارد؟ آیا این تصمیم خود آثار تورمی به دنبال دارد؟
بهر حال احتیاط شرط عقل است . از مجلس و دولت محترم انتظار میرود، با توجه به ابعاد و نتایج مثبت و منفی این طرح و نیز ابهاماتی که پیرامون این لایحه وجود دارد سیاست و راهبرد تدریج را بر تصویب و اجرای این لایحه حاکم نموده و تصمیمگیری نمایند و این جراحی بزرگ را با موفقیت به انجام برسانند تا بیم به امید تبدیل شود
نرخ ارز ثابت پاشنه آشیل طرح هدفمندسازی یارانهها
ایران اکونومیست: ادعای این مقاله این است که اگر نرخ بازاری ارز متناسب با آزادسازی یارانهها افزایش نیابد؛ بسیاری از صنایع ایران بدون این که فرصت تطبیق با شرایط جدید را داشته باشند حذف خواهند شد و این درست بر خلاف هدف کارآمدسازی است که طرح به دنبال آن است. ما به این موضوع که نرخ ارز چهگونه تابع هدف سیاستگذار را تعیین میکند و طرح اصلاح یارانهها چهگونه این تابع هدف را تحت تاثیر قرار خواهد داد نیز میپردازیم و نشان میدهیم که به دلیل تغییر در منابع درآمد ریالی دولت، توصیه سیاستی «افزایش قیمت ارز» میتواند عملی
4
باشد.
این حدس که چرا با فرض ثابت نگهداشتن وضعیت فعلی نرخ ارز، اجرای طرح اصلاح یارانهها به معنای نابودی بسیاری از صنایع کشور خواهد بود از دو مسیر مشابه، ولی دارای تاخیر زمانی متفاوت قابل دنبال کردن است:
1) آزادسازی یارانهها در دور اول تاثیر، قیمت نهادههای تولیدی که تا الان به قیمت دولتی در اختیار صنایع مختلف قرار میگرفت (عمدتا حاملهای انرژی و آب) را افزایش میدهد. افزایش قیمت نهادهها قیمت «ریالی» محصولات ساخت شرکتهای داخلی را افزایش میدهد.
2)در مرحله بعدی دلیل افزایش سطح عمومی قیمتها در کل اقتصاد، هزینه تمام شده اکثر ورودیهای صنعت از جمله دستمزد افزایش خواهد یافت و مجددا قیمت ریالی محصولات داخلی به اجبار افزایش مییابد.
قطعا تورم مضراتی دارد، ولی این مضرات از سویی به دلیل تاخیر در رشد دستمزدها متناسب با قیمتها است و از سوی دیگر به شکل کاهش ارزش پساندازهای آحاد مردم و عدم تمایل به سرمایهگذاری بروز میکند. بنابراین اگر در یک آزمایش ذهنی میتوانستیم همه قیمتها را دو برابر کنیم و پساندازها و دستمزدها هم به همان نسبت دو برابر میشد در بخش حقیقی اقتصاد کشور تغییری رخ نمی داد و وضع رفاه هیچکس تغییری نمیکرد. این کار مشابه حذف چند صفر از واحد پول ملی است که باعث افزایش یا کاهش رشد اقتصادی نمیشود.
به این ترتیب اگر مبادلات تجاری با خارج از کشور را در نظر نگیریم (اقتصاد بسته)، دو برابر شدن همه قیمتها، دستمزدها و پساندازها اثری روی رفاه نخواهد داشت. در همین فضا، اگر نرخ ارز را به عنوان رابط داخل و خارج وارد کنیم؛ و نرخ ارز نیز دو برابر شود همچنان هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما اگر قیمتهای ریالی دوبرابر شده و نرخ ارز ثابت باشد، در واقع قیمت محصولات خارجی نصف شده است و تقاضا برای خرید کالای خارجی به شدت افزایش مییابد. در این شرایط واضح است که صنایع داخلی بسیاری ورشکست میشوند.
افزایش سطح عمومی قیمتها و ثابت ماندن نرخ اسمی ارز به معنی کاهش نرخ ارز حقیقی است که همان اثری را دارد که در بیماری هلندی از آن به ضد صنعت و ضد کشاورزی یاد میشود. به عنوان مثال اگر قیمتدلار قبل از طرح هدفمند کردن یارانهها 1000تومان باشد، یک کالای صددلاری وارداتی به قیمت صدهزارتومان فروخته خواهد شد. حال اگر بعد از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
2
بتون ریزی با دستگاه
دستگاه های مخلوط کن (بتونیر):
الف) دستگاه های مخلوط کن ثابت:
بتونیر: معمولاً با ظرفیت 750 – 50 لیتر ساخته می شود و دارای موتور الکتریکی یا گازوئیلی است. بتونیر از یک دیگ مخلوط کن، تیغه و پره های فلزی مخلوط کن ( حلزونی شکل ) اهرم تخلیه و جابجایی ، پمپ آب ، جام پر کننده و قیف تخلیه تشکیل شده است. بتونیر را در موقع کار کردن می توان با جک زدن به صورت ثابت قرار داد
دستگاه بتون ساز مرکزی : این دستگاه ماشین بتون ساز ثابتی است که در مرکز تهیه ی بتون نصب می شود، دستگاه بتون ساز مرکزی به نحوی استقرار می یابد که بتواند از مخازن مختلف، شن وماسه دانه بندی شده را انتخاب کرده برای اختلاط به وسیله ی تسمه نقاله های افقی و بالا برهای کاسه ای عمودی، به دیگ مخلوط کن هدایت کند. این دستگاه تشکیل شده است از : دیگ های مخلوط کن، بارکن که شن و ماسه را به داخل دستگاه
2
می آورد ، ترازوها و سیستم مخصوص تغذیه ی آب و سیمان و کنترل مرکزی ( دستگاه کنترل امکان تهیه بتون های استاندارد و دانه بندی شده را از طریق سیستم کامپیوتری و برنامه های داده شده فراهم می سازد
. ( شکل 3-6)
ب) دستگاه مخلوط کن متحرک ( تراک میکسرها ):
تراک میکسرها مخازنی هستند که روی کامیون ها ، یدک کش ها و تریلرها نصب می شود . و جابجایی و اختلاط مخلوط بتونی را امکان پذیر می کند. برای انتقال بتون در مسافت های طولانی، معمولاً مصالح خشک را داخل تراک میکسرها می ریزند و در حین حمل به وسیله ی یک منبع و یک پمپ هیدرولیک، آب لازم به داخل میکسر ریخته شده پس از اختلاط مصالح بتون آماده می شود؛ به نحوی که هر گاه
4
ماشین به پای کار می رسد . عمل اختلاط پایان یافته باشد. ( شکل 4-6)
برای انتقال بتون در فواصل کوتاه به جای مصالح خشک داخل تراک میکسرها را با بتون پر می کند. برای تأخیر در خودگیری بتون در زمان انتقال، تراک، میکسر که تیغه هایی در داخل آن نصب شده به حرکت در می آورند تا بتون را به طور مرتب مخلوط کننند.
بتونیرها قادر هستند در مدت 8 ساعت کار از 20 الی 60 متر مکعب بتون بسازند. ایستگاه های مرکزی بتون می توانند در طول 8 ساعت کار 100 الی 2500 متر مکعب بتون را بسازند و آماده ی بارگیری کنند. حداقل زمان لازم برای اختلاط 1 دقیقه است که این مدت را می توان 2 تا 3 دقیقه نیز افزایش داد.
نظافت و نگه داری دستگاه های بتون ساز
دستگاه بتون ساز را باید در پایان کار ، کاملاً شسته و تمیز کرد؛ به طوری که چیزی از مخلوط یا تکه بتون داخل دیگ باقی نماند ( تمام پرده ها و تیغه ها و سطوح داخل دیگ باید به دقت شسته و جرم گیری شود.) اگر به سطوح خارجی دستگاه بتون سازی روغن زده شود. آسان تر تمیز
4
می گردد. هیچ گاه نباید قطعات بتون در روی قسمت های مختلف دیگ باقی بماند و سخت شود ( برای توقف های بیش از 5/1 ساعت نیز حتماً باید دیگ شسته شود ) روش صحیح برای تمیز کردن بدین صورت است که ابتدا به اندازه ای نصف حجم مخزن، شن درشت به داخل مخزن می ریزند و 5 دقیقه آن را مخلوط می کنند تا شن درشت در اثر سایش، تکه های بتون را از سطح دیگ جدا کند؛ سپس شن را خالی کرده داخل دیگ را با بتون در حجم ایجاد شده می گردد. برای این کار باید با استفاده از مواد شیمیایی و اسیدها بتون را تخریب کرده از دیگ خارج کرد.)
وسایل بتون ریزی
الف) وسایل انتقال افقی بتون :
1- چرخ دستی و ارابه: مقدار محدودی از حجم بتون را می توان به وسیله ی چرخ دستی و ارابه به کمک نیروی کارگر جابجا کرد. حداکثر وزن مصالح جابجایی حدود 150 کیلوگرم است.
دامپر: وسیله ای است که می توان حجم معینی از بتون را به وسیله ای آن حمل کرد. دامپر دارای مخزنی به ظرفیت تا 5/2 متر مکعب است. با این دستگاه می توان بتون را از مقابل، از پهلو یا از هر سه طرف تخلیه کرد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
بحث بنیادهای نقاشی
لوچای گوید:
در میان آنانی که به نقاشی میپردازند. برخی در پی کار استادانه اند و برخی سادگی را ترجیح میدهند. نه پیچیدگی به خودی خود ونه سادگی هیچکدام کافی نیستند.
برخی میخواهند چست و چالاک باشند و برخی دقت حاصل از کوشش بسیار را ارج می نهند نه چستی و چالاکی و نه دقت و وسواس هیچکدام کافی نیستند.
برخی برای روش ارزش بسیار قائلند، در حالی که دیگران مباهات میکنند که به روش تن نمیدهند. بیروش بودن اسف انگیز است اما وابستگی کامل به روش هم بد است.
اول باید آموخت که در قواعد وفادارانه نظر کرد پس از این، قواعد را بنابر اندیشه و توانایی خود تغیری داد نهایت همه روشها این است که به نظر آید هیچ روشی نداری.
این امر در میان استادان متفاوت بود. (کای-جی) انگ کانگ رنگ را کم و افشان میزد و به نظر میآمد که گلها و علفها از دستان او میرویند. هان گان که تابلوی اسب زرد او یگانه است عادت داشت پیش از نقاشی عبادت کند و قلم موی او سرشار از الهام بود بنابراین در مرحلة بعدی، فرد می تواند استفاده از روش را برگزیند یا چنان نقاشی کند که گویی روشی ندارد.
اما نخست باید سخت کار کرد قلم مو را بارها و بارها در مرکب فرو برد و سنگ مرکب را خرد و ریز کرده ده روز را صرف نقاشی یک نهر و پنج روز را صرف نقاشی یک صخره کرد. بعد از این ممکن است تلاش کنی که منظرهای را در جیالنگ نقاشی کنی. لی سو سیون ماهها به نقاشی آن منظره پرداخت، اما وو دائو-زه در یک غروب آن را نقاشی کرد. بنابراین، در مرحلة بعدی شاید فرد آرام و دقیق حرک/ت کند یا چست و چابک باشد.
اما نخست باید آموخت که پنج قله را در تفکرات خود در نظر داشت بر کل یک ورزامتمرکز نشو هزاران جلد را مطالعه کن و مسافتهای بسیار را طی کن. سدها و موانعی را که دورنگ و جیو طرح کرده اند بشناس و مستقیم به سراغ عمارتهای گو و جنگ برو. از نقاشی نی یون – لین به سبک یو چنگ پیروی کن: زمانی که او نقاشی می کرد کوهها سربلند میکردند و چشمهها میجوشیدند آبهای زلال روان می شدند و جنگلها گسترده و تنها می شدند شبیه گوشو سیان باش که با یک ضربه قلم بابادکی را با ریسمانی چند صد متری نقش می زد و کوچک و بزرگ را به سهولت یکسان نقاشی می کرد- برجها و ساختمانهای چند طبقه را به همان آسانی نقاشی می کرد که موی ورزاها و نخ کرم ابریشم را بدین سال در مرتبه ای بالاتر هم کار استادانه پذیرفتنی است و هم کار ساده.
2
اگر می خواهی در قید روش نباشی، روش را بیاموز. اگر می خواهی آسوده باشی. به سختی کار کن اگر در جستو جوی سادگی هستی، در پیچیدگی استاد شو.
در نهایت شش ا صل وجود دارد، شش اساس، شش ویژگی، سه عیب و دورازده چیز که باید از آنها اجتناب کرد چگونه می توان به آنها بیاعتنا بود؟
یادداشتی در باب هجده بنیان، معیار و قاعده
شش اصل(لوفا)
سیه هو در دورة چی جنوبی (479-501) گفته است:
جریان چی (دم، روح، نیروی حیاتی آسمان) حرکت زندگی را ایجاد می کند.
قلم مو ساختار را خلق می کند.
متناظر باشیء صورت آن را طراحی کن.
متناظر با ماهی شی رنگ را باه کار ببر.
ترکیب بندی را با استفاده از عناصر در مکان حقیقیشان سامان ده.
در کپی برداری سعی کن تا ذات قلم گیری و روشهای استاد را منتقل سازی.
(لوچای به نقل از یکی از مکاتب فکری میافزاید:)
همه این اصول به جز اصل اول را می توان تا رسیدن به کمال حقیقی آموخت و تمرین کرد. [اما] (برای توانایی بر آشکار ساختن وجوه) چی در سیر و دگرگونی دائمی اش فرد باید با موهبت این توانایی زاده شود.
شش اساس (لویائو) و شش ویژگی (لوچانگ) نقل شده از اثری از اوایل قرن یازدهم در باب زندگینامة نقاشان پنج سلسله و ادوار سونگ شمالی، منتسب به لیو دائو- چون، مورخ و منتقد هنر تجدید چاپ شده دروانگ شی هوایوان و دیگر جنگلهای عمده این دو دسته از معیارها به عنوان جرح و تعدیلات شش اصل در جلد دوم، فصل دوم مورد بحث قرار گرفته اند.
لیودائو- چون در دوره سونگ گفته است:
اساس نخست: عمل چی و اثر قدرتمند قلم مو دست در دست هم دارند.
اساس دوم: طرح اصلی باید مطابق با سنت باشسد.
اساس سوم: ابداع و تازگی نباید باعث غفلت از لی (بنیادها یا ذات) اشیاء شود.
اساس چهارم: اگر رنگ به کار برده میشود باید پرمایه باشد.
3
اساس پنجم: قلممو را باید زه ژان (خودانگیخته) کنترل کرد.
اساس ششم: از استادان بیاموز اما از خطاهایشان اجتناب کن.
ویژگی اول: نمایش قدرت ضربه قلم به همراه کنترل خوب قلم.
ویژگی دوم: بهره داشتن از سلامت و سادگی به همراه فرهیختگی و ظرافت در ذوق.
ویژگی سوم: بهره داشتن از لطافت در مهارت به همراه دقت در اجرا.
ویژگی چهارم: نشان دادن اصالت و ابداع حتی تا درجه غرابت، بدون تخلف از لی اشیاء،
ویژگی پنجم: ترسیم فضا بدون آنکه کاغذ یا ابریشم را لمس کنی و در عین حال توانایی بر انتقال تغییرات کوچک رنگ،
ویژگی ششم: به دست دادن عمق و فضا در سطح صاف تصویر.
سه عیب (سان بینگ)نقل شده از رسالة کو متعلق به اوایل قرین یازدهم که یکی از تاثیر گدارترین آثار دورة سونگ است. متن چینی وترجمه آن به همراه یادداشتهای مفید در کتاب ساپر (Soper) تجربیات کو-ژو-سو در نقاشی آمده است فهرست جینگ هائواز عیوب نقاشی (ترجمه شده در سیرن (Siren) تاریخ نقاشی چینی آعازین، جلد اول، ص124) تقسیم میشود به عیوبی که مربوط به صورت و شکل انمد و عیوبی که به اینها مربوط نیستند عیوب دسته نخست این امور را شامل می شوند : گلها و درختها در ناهماهنگی با فصل، بزرگتر بودن اشخاص نسبت به ساختمانها، مرتفع بودن درختان نسبت به کوهها و پلهایی که به کنارهها اتکا ندارند (نظیر نکتاب مطرح شده در دوازه چیز مورد اجتناب). جینگ هائو عیوب دسته دوم را فقدان روح و نبود هماهنگی میداند
کوجو سیو در دورة سونگ گفته است:
سه عیب وجود دارد که همه مرتبط به نحوة حرکت دادن قلم مو هستند.
عیب نخست را «تخت بودن» (پان) گویند که اشاره دارد به خشکی یک مچ ضعیف و کندی قلم مو، اشکال اشیاء یکنواخت ولاغر می شوند فاقد بعد و سختیاند.
عیب دوم را «خمیده بودن» (کو) گویند و اشاره دارد به حرکت سنگین قلم مو که ناشی از تردید است. قلب و دست با هم هماهنگی ندارد. در طراحی قلم در دست راحت نیست.
عیب سوم را «گره دار بودن» (جیه) گویند که اشاره دارد به گره دارای قلم مو هنگامی که به نظر می آید قلم مو در جایی بسته شده و قادر به حرکت آزادانه نیست قلم مو فاقد انعطاف است.
دوازده چیزی که باید از انها اجتناب کرد (شی ئرجی)
ژائو زه ژان در دوره یوان گفته است.
نخستین چیزی که باید از ان اجتناب کرد ترکیب بندی شلوغ و بد چینش است.
دوم این است که دور و نزدیک به وضوح متمایز نشده باشند.
4
سوم، (کشیدن) کوهها بدون چی، ضربان حیات، است.
چهارم، (کشیدن) آب بدون مشخص ساختن منشا آن.
پنچم، (کشیدن) صحنهها بدون اماکنی که طبیعت دسترسی به آنها را ناممکن کرده باشد.
ششم، (کشیدن راهها بدون اشاره به آغاز و انجام آنها.
هفتم، (کشیدن) سنگها و صخرهها با یک رو.
هشتم، (کشیدن) درختان با کمتر از چهار شاخة اصلی.
نهم، چهرههایی که به نحو غیر طبیعی بدجلوهاند.
دهم، ساختمانها و عمارتهایی که در جای نامناسب واقع شده اند.
یازدهم، کشیدن جو و فضایی که درآن تاثیرات مه و هوای صاف اعمال نشده باشد.
دوازدهم، به کار بردن ناروشمند رنگ،
سه طبقه (سان پین) امور نهم و دهم بر تناسبی تاکید دارند که ریشه در طبیعی بودن دارد و در هماهنگی اجزا کل نقاشی سهیم است همچون امور پیشین این هماهنگی به معنای نمادین هماهنگی آسمان و زمین یا نظم و طرح طبیعت یعنی دائواست. چهره ها و اشخاص نه تنها نباید با جلوه باشند بلکه باید در حال عمل نشان داده شوند و موضع حال آنها باید همخوان با بای نقاشی و بدین سان همخوانی با نظم طبیعت باشد اشخاص معمولا تنها و در حال تامل هستند و از صحنه اطرافشان لذت می برند. مکان و جهت آنها معمولا توجه را به سمت کوه وآبشار و درخت جلب می کند آنها هیچ گاه در تعارض با طبیعت نمایش داده نمی شوند. بلکه همواره در حال احترام یا سپاسگزاری آیینی به طبیعت هستند. ساختههای انسان: خانهها، کوشکها، پلها ، آسیابها یا قایقها، هیچ گاه دیگر عناصر تصویر را نمی پوشاند بلکه سهمی در مضمون اصلی تصویر دارند که عمولا وجهی از طبیعت است و نه فعالیت انسان تحت اللفظی: «فقدان هماههنگی میان امواج ابرها و امواج آب» بنگرید به شرح تصویر 90، کتاب صحرهها. یک طبقهبندی سنتی که از معیارهای مربوط به خوشنویسی اخذ شده است. لوچای این طبقهبندی را از جنگی متعلق به قرن چهاردهم (تالیف سیا ون – ین شرح می دهد که عمدتا بازگویی نوشته های پیشین در باب نقاشی است. سه تقریر برجسنة (این طبقهبندی ) در شرح لوچای آمدهاند.
سیا ون- ین می گوید:
چی یون شنگ تانک (جریان چی حرکت زندگی را ایجاد می کند [اصل اول]) اصل آسمان است وقتی این اصل از طریق نقاش اعمال می شود نتیجة حاصله در نقاشی او غیر قابل وصف است و نقاش را می توان به طبقة شن (الوهی ) متعلق دانست.
زمانی که اثر قلمی دارای نظمی عالی است رنگها مناسبند و بیان روشن و هماهنگ است نقاش در طبقه میائو (شگفت و عمیق) جای دارد.
زمانی که اثر قلمی دارای ظمی عالی است. رنگها مناسبند و بیان روشن و هماهنگ است نقاش در طبقه میائو (شگفت وعمیق ) جای دارد.
زمانیکه صورت محقق و قواعد به کار بسته شده اند نقاش جزو طبقة ننگ (توانا و کامل) است.
لوچای می افزاید: